دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خورشید کربلا

 

وقتی به روی نیزه سرت می‌شود بلند آه از نهاد دور و برت می‌شود بلند

 

زینب مقابل سر تو می‌خورد زمین گرچه دوباره پشت سرت می‌شود بلند

 

فریاد عاشورا

مظهر صبر خدای حی داور، زینبم! یادگار حیدر و زهرای اطهر، زینبم! فتح کردی شام را سنگر به سنگر، زینبم! آمدی همچون علی از فتح خیبر، زینبم!

 

آیات صبح از لب قرآن شنیدنی است

 

از روز‌های قافله دلگیر می‌شوی هر روز چند مرتبه تو پیر می‌شوی؟ در شام شوم زخم زبان‌ها، چه می‌کشی؟ کز روشنای عمر خودت سیر می‌شوی  

پیشانی مجروح خورشید

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را یک جا روایت می‌کند: الشام الشام  

باغ لاله‌دار

ای همسفر قرار تو باور نکردنی است من، اربعین، کنار تو، باور نکردنی است

با نیمه جان مانده خودم را رسانده‌ام اینجا، سر مزار تو، باور نکردنی است

مقصد مقدس

پیچیده در تمام جهان ماجرای تو برداشته زمین و زمان را صدای تو هل من معین غربت میراث مادری تکرار می‌شود وسط ماجرای تو

 

شکر خدا هنوز هوایی این غمم

از بقچۀ قدیمی ترمه برای تو رفتم که طاق شال عزا را بیاورم حال دل شکستۀ من خوب می‌شود از زیر تیغه‌های علامت که بگذرم

 

یک عمر گریه پای عزای شما کم است

باب لهوف گریه و باب تو سوختن این نعمت است در تب و تاب تو سوختن

 

عالم خراب، حال من از آن خراب‌تر حق است پای حال خراب تو سوختن

سورۀ لب تشنه

داری هوای هیئت‌مان می‌کنی حسین لبریز از فضیلت‌مان می‌کنی حسین

داری به سمت هیئت‌مان گام می‌زنی دل آشنای غربت‌مان می‌کنی حسین

دل خوشبو

دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد

نوحه‌‌های دودمه تاب ز هیئت بردند غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×