دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دلم را می‌برد کرببلا...

نگاهم می‌کند اینجا خدا زود

و می‌گیرد در اینجا هر دعا زود

 

سلام اول هر روضۀ تو

دلم را می‌برد کرببلا زود

 

فرمود اگر بی دین شدید، آزاده باشید

حرفی نمانده دوستان و دشمنان را

پر کرده است از نام خود گوش جهان را

 

فرمود اگر بی دین شدید، آزاده باشید

با این سخن دربند کرد آزادگان را

 

دعای مستجاب

برای آینه بودن که انتخاب شدم

چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم

 

مرا هر آینه ذخر الحسین می‌خواندند

دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم

 

دادگاه روضه

بی وقفه، بی مقدمه هیئت گرفتنی ست

هیئت گرفتنی ست، سعادت گرفتنی ست

 

از موقع ورودیه تا آخر دعا

هر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنی ست

 

شیوۀ دلداری

مستی از جام تو سر منزل هوشیاری ماست

بیدل از عشق شدن شیوۀ دلداری ماست

 

مبتلای تب عشقیم و تجلی داریم

درد بیچارۀ این، لذت بیماری ماست

 

به یاد کرببلایش دوباره گریانم

اگر چه بندۀ غافل، اگر چه نادانم

به زیر دین تو هستم، همیشه می‌دانم

 

دلیل دارد اگر چشم من ندارد اشک

مرا زمین زده این کثرت گناهانم

 

ماه پر بازتاب

گرفته‌اند ز روی تو انشعاب زیاد

که ماه بودن تو داشت بازتاب زیاد

 

اگر به سن اباالفضل می‌رسیدی تو

یقین به سینه نمی‌‌زد دگر رباب زیاد

 

طوفان طعنه

در گیر و دار قائله زینب اگر نبود

شلاق بود و سلسله، زینب اگر نبود

 

می‌داد زجر، زجر دو چندان رقیه را

آن شب میان قافله زینب اگر نبود

 

طلایه‌دار

کاش به این دردها دچار نمی‌‌شد

قاتل او تیغ آبدار نمی‌‌شد

 

تا نشود بی کسی عمه مشخص

کاش که بر ناقه‌ای سوار نمی‌‌شد

 

هوای انار

دلم گرفته، هوای بهار کرده دلم

هوای گریۀ بی اختیار کرده دلم

 

رها کن از لب بام آن دو بافه گیسو را

هوای یک شب دنباله‌دار کرده دلم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×