دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روح غنچه

به گاهواره‌ات ای هرم التهاب بخواب

تو خانه‌زاد غمی، لحظه‌ای بخواب بخواب

 

تو را چو چشمۀ باران به دشت خواهم برد

بخواب در برم ای روح سبز آب، بخواب

 

سفرۀ زمین

سماع را یله کن دست و آستینت را

بزن به خاک زمان، سفرۀ زمینت را

 

هنوز رنگ شفق صبح و شام خونین است

ز بس به سیلی و ناخن زدی جبینت را

 

مصحف صد پارۀ زینب

 

دست دلم باز به دامان توست

منتظر جوشش احسان توست

 

گفت پیمبر به تو ‌ای نور عین

جنت حق، وقف محبان توست

 

لطف حسین

دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم

غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم

 

هجران کشیده ایم، گناهی نکرده‌ایم

از دوری نگار پر از درد غربتیم

 

بوی باران

 

ماه خوب عاشقی دارد به پایان می‌‌‌رسد

لحظۀ تودیع مهماندار و مهمان می‌‌‌رسد

 

آسمان چشم‌های عاشقان ابری شده

مثل این سی شب دوباره بوی باران می‌‌‌رسد

 

چشمه و رود

باید اول خانه را در می‌‌‌زدند

از در و دیوار بالا آمدند

 

پیر ما مشغول با معبود بود

روی چشمش چشمه بود و رود بود

 

بند دوم از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی

به جز تو از همۀ کوفه با تو کیست؟ حسین!

دگر امید تو در زندگی به چیست؟ حسین!

 

کدام عاطفه مصباح راه سرخت گشت؟

که در سفینۀ عزمت درنگ نیست، حسین!

 

بند اول از ترجیع بند عاشورایی استاد شکوهی

چکاد آیۀ «و الشمس و الضحی» است حسین

نماد مجمل تفسیر «هل اتی» است حسین

 

اگر چه زادۀ «کیف بشر علی» است، ولی

حدیث فلسفه‌اش از بشر جداست حسین

 

نگار نازنین

مردم از دلواپسی بس که پریشان خاطرم

سایه‌ات تا بر سرم باشد، خدا را شاکرم

 

دیگر از امروز یک لحظه مشو از من جدا

تو شبیه کعبه باش و من شبیه زائرم

 

گودال سرخ و خیمه سرخ و گونه‌ها سرخ

صد باغ غبطه می‌‌خورد، حتی به صحرا

خورشید وقتی می‌‌گذارد پا به صحرا

 

تا پشت پای کاروان آبی بپاشد

از عرش اعلا آمده زهرا به صحرا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×