دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اسم اعظم

باز فصل عزا و ماتم شد

باز هم موسم محرم شد

 

روزی این دو ماه ما اشک است

گریه بر داغ عشق، مرهم شد

 

پر می‌کشید دل به هوای محرّمت

آقا سلام بر غزل اشک ماتمت

بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت

 

چندی گذشت در غم هجران اشک تو         

پر می‌کشید دل به هوای محرّمت

 

به مناسبت روز حافظ
مس وجود

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

آیا شود که روزی ما کربلا کنند؟

 

ما را که بین روضه به آتش کشیده‌اند

فردای حشر وارد دوزخ چرا کنند؟

 

هوای عشق

حال و روزم با عنایات تو بهتر می‌شود

چشم‌هایم در هوای عشق تو تر می‌شود

 

نسبت ما با تو این باشد که در روز جزا

مادرت بر جمع عشاق تو مادر می‌شود

 

دل‌شوره‌های آفتاب

این قافله هر چه شتابش بیشتر شد

دل‌شوره‌های آفتابش بیشتر شد

 

جای تمام نخل‌ها، لشگر درآمد

با هر قدم یعنی سرابش بیشتر شد

 

یک کاروان دل

یک کاروان دل، همره دلبر رسیده

زینب بیا که منزل آخر رسیده

 

یاران فرود آئید، این وادی طور است

وعده ز سوی حضرت داور رسیده

 

روح آیۀ تطهیر

در سکوت شکستۀ صحرا

کاروانی ز دور شد پیدا

 

کاروان عشیرۀ سادات

کاروان قبیلۀ طاها

 

حجت قبول!

آمدی ‌ای حاجی کرب و بلا، حجت قبول

سر در آوردی چرا از نینوا؟ حجت قبول

 

صاحب کعبه! چرا از کعبه آواره شدی؟

کعبه‌ات اینجاست ‌ای خون خدا؟ حجت قبول

 

نام این صحرا ز دیده اشک جاری می‌‌کند

ای امیرالحاج! قلبم بی‌قراری می‌‌کند

تا که از غصه نمیرم، گریه یاری می‌‌کند

 

جان من کمتر بگو، کرب و بلا، کرب و بلا

نام این صحرا ز دیده اشک جاری می‌‌کند

 

منزل آخر

نینوا دشت بلا، غاضریه، کرببلا

زینبم غم نخوری، منزل آخر اینجاست

کربلایی که به من وعدۀ آن را دادند

جدم و مادرم و حضرت حیدر، اینجاست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×