- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۱/۰۹
- بازدید: ۲۱۱۳
- شماره مطلب: ۹۱۹
-
چاپ
شب یلدا چکید از چشمم
دارد آوار میشود دنیا، بی نگاه تو بر سرم ...بابا!
طبق آمد ولی نفهمیدند، شده پشت خرابه خم ...بابا!
باد آورده بود بویت را، عطر لبهای با وضویت را
پاره شد پیش پات بند دلم، به رگ پارهات قسم ...بابا!
دیدهای؟ صورتم کبود شده، سینهام غرق بوی دود شده
دامنم سوخت ...پس کجا بودی؟! آتش افتاد در حرم ...بابا!
شب یلدا چکید از چشمم، هر چه قمری پرید از چشمم
رفتی، افتاد دست مژگانم، سرنخ رشتههای غم ...بابا!
داغ و خاکستری شده موهات، سنگ خورده میان ابروهات
چه کسی چوب زد به لب هایت؟! دستهایش شود قلم ...بابا!
زخمها بهترند، اما من ... آب میآوردند، اما من ...
تشنۀ دیدن توام، هرچند سوی چشمم شده ست کم ...بابا!
ماه گمگشته! پشت پرده نرو، کودکت را بغل نکرده نرو
خوب شد زخم ِ روی پاهایم، صبر کن! من هم آمدم ...بابا!
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
شب یلدا چکید از چشمم
دارد آوار میشود دنیا، بی نگاه تو بر سرم ...بابا!
طبق آمد ولی نفهمیدند، شده پشت خرابه خم ...بابا!
باد آورده بود بویت را، عطر لبهای با وضویت را
پاره شد پیش پات بند دلم، به رگ پارهات قسم ...بابا!
دیدهای؟ صورتم کبود شده، سینهام غرق بوی دود شده
دامنم سوخت ...پس کجا بودی؟! آتش افتاد در حرم ...بابا!
شب یلدا چکید از چشمم، هر چه قمری پرید از چشمم
رفتی، افتاد دست مژگانم، سرنخ رشتههای غم ...بابا!
داغ و خاکستری شده موهات، سنگ خورده میان ابروهات
چه کسی چوب زد به لب هایت؟! دستهایش شود قلم ...بابا!
زخمها بهترند، اما من ... آب میآوردند، اما من ...
تشنۀ دیدن توام، هرچند سوی چشمم شده ست کم ...بابا!
ماه گمگشته! پشت پرده نرو، کودکت را بغل نکرده نرو
خوب شد زخم ِ روی پاهایم، صبر کن! من هم آمدم ...بابا!