- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۱۱۵۲
- شماره مطلب: ۴۲۱۱
-
چاپ
تجدید وضو
سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا، حیا نکرد
تجدید شد، وضوی نمازِ امامِ عشق
بیهوده دست خویش به آب، آشنا نکرد
تن چاکچاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دوتا و قد برِ دونان، دوتا نکرد
«جُز لحظهای که مشک به دندان، گرفته بود
در عمر خویش، خندهی دنداننما نکرد»[i]
دندان کند کُمک چو گره وا نشد، چرا
دندان او هم، آن گرهی بسته وا نکرد؟
معراج او به روی زمین شد ز پُشت زین
همچون نبی، عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده، سر از سجده برنداشت
حقّ سجود عشق، چو او، کس ادا نکرد
[i]. این بیت از «طغرای مشهدی» است. (ص 443)
-
معصوم هفتم
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
-
بزم عدو
از مهر، آسمان مدینه اثر نداشت
من سفرهام کباب، به غیر از جگر نداشت
«ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم»
جز داغ دل، نصیب، جگر بیشتر نداشت
-
دلِ عشق
من نرد غم لیلی لیلا زدهام
دلخونم و چون لاله به صحرا زدهام
آنجا که سفینه النجاهاست، حسین
دریا، دلِ عشق و من به دریا زدهام
-
نی نامه
قمار عشق را خوش برده بودی
سرت آنجا که باده خورده بودی
تو بودی زخمۀ زخمیّ بیداد
که عمری بی صدا بودیّ و فریاد
تجدید وضو
سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد
از آب پُرس از چه ز سقّا، حیا نکرد
تجدید شد، وضوی نمازِ امامِ عشق
بیهوده دست خویش به آب، آشنا نکرد
تن چاکچاک دید و به بیداد، تن نداد
سر شد دوتا و قد برِ دونان، دوتا نکرد
«جُز لحظهای که مشک به دندان، گرفته بود
در عمر خویش، خندهی دنداننما نکرد»[i]
دندان کند کُمک چو گره وا نشد، چرا
دندان او هم، آن گرهی بسته وا نکرد؟
معراج او به روی زمین شد ز پُشت زین
همچون نبی، عروج به سوی سما نکرد
مسجود را ندیده، سر از سجده برنداشت
حقّ سجود عشق، چو او، کس ادا نکرد
[i]. این بیت از «طغرای مشهدی» است. (ص 443)