مشخصات شعر

شرحه شرحه بوی تو ...

جانم فدات یار عزیزم، برادرم

همراه خوب کودکی‌ام، نیم دیگرم

 

افتاده‌ای میانۀ میدان به خون چرا؟

بالت شکسته است چرا پس کبوترم؟

 

یادت نرفته قول من و تو بجاست ... نه؟

گفتی که بی‌تو از شب دنیا نمی‌پرم

 

پیشی گرفتی از من و پروانه کرده‌ای

این جسم توست غرقۀ خون در برابرم

 

هجده بهار از گل عمرت گذشته بود

پهلوت هم درست شده مثل مادرم

 

فرصت بده، بده به همین یک نگاه ... آه!

آخر تو را چگونه نبوسم و بگذرم

 

بر شاخه زخم نیزۀ دشمن نشسته است

تا چند لحظه بعد، جدا می‌شود سرم

 

وقت وداع آمده مولا کنارمان

جای کسی که مانده در آن خیمۀ حرم

 

شرحه شرحه بوی تو ...

جانم فدات یار عزیزم، برادرم

همراه خوب کودکی‌ام، نیم دیگرم

 

افتاده‌ای میانۀ میدان به خون چرا؟

بالت شکسته است چرا پس کبوترم؟

 

یادت نرفته قول من و تو بجاست ... نه؟

گفتی که بی‌تو از شب دنیا نمی‌پرم

 

پیشی گرفتی از من و پروانه کرده‌ای

این جسم توست غرقۀ خون در برابرم

 

هجده بهار از گل عمرت گذشته بود

پهلوت هم درست شده مثل مادرم

 

فرصت بده، بده به همین یک نگاه ... آه!

آخر تو را چگونه نبوسم و بگذرم

 

بر شاخه زخم نیزۀ دشمن نشسته است

تا چند لحظه بعد، جدا می‌شود سرم

 

وقت وداع آمده مولا کنارمان

جای کسی که مانده در آن خیمۀ حرم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×