الان بیش از سی و دو سال از زمانی که اولین بار خدمت استاد جعفر مرتضی رسیدم می گذرد. تا حوالی سالهای 1372 که ایران بودند مرتب خدمت شان می رفتم. بعدها به لبنان رفتند و طبعا گهگاهی که ایشان به ایران می آمد یا زمینه ای می شد و بنده همراه دوستان برای خرید کتاب سفری به لبنان می کردم، خدمتشان می رسیدم. اما آذر سال قبل اتفاق بدی افتاد. یکی از دوستان خبر کرد که ایشان بیماری سرطان دارد و دو سه روزی است که به ایران آمده است. 18 آذر از ایشان در تهران دیدن کردیم. فردا یا پس فردای آن روز در تهران عمل کردند. سرطان غدد لنفاوی بود و بخشی از گوشت های از گردن تا سینه را تا زیر دست برداشته بودند. در منزلشان در قم از ایشان دیدن کردم. سرحال بودند و شوخی هم می کردند. آن وقت سه چهارماهی بود که این بیماری را داشتند و تازه فهمیده بودند، آن هم با یک اتفاق ساده. قسمتی از سینه سوزش می گیرد. دکتری ایشان را دیده و در همان مطلب تکه برداری کرده و دو روز بعد هم به ایشان گفته بود که سرطان دارد. ایشان هم به سرعت به ایران آمدند و عمل کردند.
از آن زمان تا الان که هنوز یک سال نشده، ایشان چندین دوره شیمی درمانی را پشت سرگذاشتند. هر بار که منزل آقازاده شان سید رضا دیدنشان رفتم (و اغلب همراه آقای معراجی) باید با فاصله زیاد می نشستیم. سید رضا و سید محمد مراقب ایشان بودند. عبدالله هم گاهی بود. خانواده ایشان هم آمدند. گاهی هم داماد های محترمشان بودند.
این بود تا شهریور ماه امسال که یک روز همراه ایشان به وِصف [یا وسف از روستاهای قم) رفتیم تا در منزلی که با کمک آقای معراجی تدارک دیده شده بود، اقامت چند روزه ای داشته باشند تا قدری بهبود یافته و خستگی این مدت از تنشان برود. بعد از آن خبری نداشتم تا آن که از آقای نواب شنیدم که روزهای اخیر یک سفر یک هفته ای لبنان رفته اند. آقای نواب هم این مدت مرتب به ایشان سر می زدند و پیگیر معالجات ایشان بودند.
امروز (25 مهر) که به دیدنشان رفتم پنج شش روزی بود که برگشته بودند. پرسیدم جنوب هم رفتید؟ گفتند فقط سر قبر پدر و مادر و برگشتم. نمی توانستم به خانه بروم چون به ناچار مردم می آمدند و امکانش به دلیل بیماری نبود. چون روزانه بیش از ده نباید با ایشان دیدار می کردند. بدن ضعیف است و امکان سرایت بیماری و ویروس وجود دارد و طبعا بدن چندان مقاوم نیست.
همه اینها را عرض کردم تا نکته دیگری را بگویم و آن این که سال قبل که بیماری ایشان آشکار شد، استاد دو سه ماهی بود نگارش کتابی را به قیاس الصحیح من سیره النبی (ص) و کتاب سیره الامام علی (ع) (53 جلدی)، این بار در باره امام حسین (ع) آغاز کرده بودند. تا وقتی که برای درمان به ایران آمدند دو جلدی نوشته بودند که طبعا همان هم در این بیماری بوده که خبر نداشته اند. اما امروز که رفتم، یعنی تقریبا بعد از گذشت یک سال ده جلد از کتاب با عنوان «سیره الحسین فی الحدیث و التاریخ» نوشته چاپ شده است.
سرعت آقای سید جعفر در نگارش واقعا شگفت است، آن هم در طول یک بیماری بسیار سخت که چندین دوره شیمی درمانی بسیار سخت را در آن طی می کردند. آنها که دیده اند می دانند که این نوع درمان تا چه اندازه آثار بد روی وضعیت جسمی و روحی فرد دارد و او را بیحال و کسل می کند. حالا جای شگفتی است که استاد در همین حال که شاید حداکثر هفته ای دو تا سه روز می توانستند کار بکنند، ده جلد این کتاب را تمام کردند.
هر جلد به طور معمول تا 340 صفحه است و ده جلدی که چاپ شده، تا انتهای مرگ معاویه و در واقع تا نقطه ای است که تازه رویدادهای مربوط به مقتل آغاز می شود. بنده در این ایام هر روزی که به دیدنشان رفتم، شاهد بودم که کتاب و نوشته جلوی ایشان بود، حتی در بدترین حالت های جسمی ایشان کاغذ و قلم و کتاب را کناری نگذاشته بودند. جالب است که قندی بالای ایشان و زدن انسلولین سه بار در روز، شرایط ایشان را به مراتب دشوارتر کرده بود، اما این اراده و همت که تنها می توانست به عشق ایشان به امام حسین (ع) و علم مربوط باشد، سبب شد تا به کار نگارش این کتاب به این نقطه برسد. امروز هم که رفتم باز وضعیت همین طور بود و با این که همچنان راه رفتن برای ایشان دشوار است، کار نگارش را دنبال می کردند.
استاد در مقدمه ای که در جلد اول نوشته اند، اشاره به شروع این بیماری کرده و این که برای معالجه به ایران آمدند. این مقدمه مربوط به موقعی است که جلد نهم تمام شده بوده و تاریخ اتمام آن هفدهم شوال 1435ق بوده است. بعد از آن هم یک جلد دیگر نوشته و اکنون که این مطالب را می نویسم، ده جلد کتاب توسط المرکز الاسلامی للدراسات منتشر شده است بدین شرح:
جلد اول: از ولادت امام حسین (ع) تا مراسم عقیقه (340 صفحه)
جلد دوم: از مراسم ختان تا شمائل و شیرخوارگی و شباهت آن حضرت به رسول الله (ص). (340 صفحه)
جلد سوم: باز هم در باره ویژگی های شخصی از قبیل نقش انگشتری، پوشش و لباس، همسران و فرزندان و داستان ارینب بنت اسحاق. (336 صفحه)
جلد چهارم: تفصیلات بیشتری در باره فرزندان، سکینه و فاطمه، رقیه، دوستی حسنین، مواضع عائشه و ام سلمه نسبت به امام حسین، مباهله و... (334 صفحه)
جلد پنجم: حدیث کساء و سد الابواب، حسین و سوره هل اتی، برخی کرامات، و شماری از فضائل دیگر آن حضرت (338 صفحه).
جلد ششم: بازی های کودکانه همراه رسول (ص)، برخی اخبار در باره خبر شهادت آن حضرت در عهد رسول، وصایای رسول به حسنین، خبر قاروره، و امام حسین در روزهای وفات رسول (ص)... (335 صفحه)
جلد هفتم: امام حسین در خلافت ابوبکر و عمر و عثمان، مشارکت امام حسین در جریان عثمان که آیا خبر درستی است یا خیر، امام حسین در روزگار پدر . (323صفحه)
جلد هشتم: باز هم امام حسین در دوران امام علی و مشارکت در جنگ جمل و صفین و نهروان و نیز خلافت شش ماهه امام حسن.
جلد نهم: باز هم در باره امام حسین در دوره مدینه همراه با برادر، زمان شهادت برادر و مواضع ایشان، برخوردها با مروان، و آنچه از اخلاقیات شخصی آن حضرت از این دوره رسیده است.
جلد دهم مناسبات با معاویه و مکاتبات با وی و دیگر رویدادها تا آغاز مقتل امام حسین (ع).
در هر جلدی حجم زیادی اطلاعات متفرق اما مرتبط آمده که بسیار سودمند است و چنان که آگاهیم استاد، ضمن استفاده از مآخذ مختلف، با دارا بودن قدرت نقادی، اظهار نظرهای جالبی در باره مسائل مختلف تاریخ اسلام در این دوره دارند.
امیدواریم خداوند به ایشان سلامتی کامل عنایت کرده و توفیق انجام اتمام این کار را همراه با کارهای پژوهشی دیگر در حوزه تشیع و امامان به ایشان عنایت فرماید. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.
یکی از رسالتهای «کربوبلا» اطلاعرسانی در حوزه امام حسین علیهالسلام است که در راستای این رسالت، رویدادهای خبری را پوشش میدهد و مصاحبه با افراد صاحب نظر را به صورت غیرجانبدارانه در جهت تبیین دیدگاههای مختلف منتشر میکند. در نتیجه نظر افراد مصاحبه شونده لزوما همان دیدگاه «کربوبلا» نخواهد بود.