یافتن اصول اعتقادات در کربلا
خلاصه آلبوم:
1. بیان اصل اعتقادی عدل پروردگار و بُروز آن در زندگی من.
2. چگونه اصول اعتقادات در زندگی من به صورت عملی جریان داشته باشد؟
3. همراهی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مصیبت سیّدالشهداء (ع).
4. در عصر حاضر، راه نجات و هدایت در دست امام زمان (ع) است.
تاریخ سخنرانی:
محرم ۱۴۳۳
۱۱
وضعیت متن
به همراه خلاصه سخنرانی ها
نتیجه اعتقاد به معاد در عاشورا
دنیا زندان مومن (داستان غلام)
مکالمه حضرت علی اکبر و امام حسین
ما جرای شهادت حضرت اباالفضل
عبارتی که در ادعیه خطاب به ائمه هدیٰ علیه السلام وجود دارد نظیر "اشهدُ انَّک قد اقِمت الصلوه و آتیت زکوه" اشاره به این موضوع دارد که این بزرگواران الگو و اسوه کاملی در اجرای عبادات هستند و در واقع تمامی عبادتها را به صورت تمام و کمال به اجرا گذاشتهاند واز این رو ما برای نزدیک کردن خود به روش این بزرگواران، این عبادات را به جا میآوریم.
یکی از بزرگترین و والاترین عبادات گریستن و عزارداری برای امام حسین علیه السلام است و چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه علیه السلام صاحبان اصلی این غم و عزاداری هستند و به آن مداومت دارند،از این رو بسیار ارزشمند است.
در هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام بعد از نازل شدن آن گوسفند از جانب خدا، از خدا این پرسش را کرد که چرا به من این اجازه را ندادید تا فرزند خود را در این راه(اطاعت از خدا) قربانی کنم؟ خداوند از او پرسید که "ذبح فرزند خودت به دست خودت ودر راه خدا برایت دردناکتر است یا ذبح فرزند پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم، به دست شرورترین افراد و از روی دشمنی؟ که حضرت ابراهیم علیه السلام در جواب فرمودند البته که ذبح فرزند پیامبر خاتم برای من دردناکتر و گرانتر است و خداوند فرمود از این رو اجر و پاداش چنین کاری را برای تو نیز به واسطه این عملت برای تو در نظر میگیرم.
برای رسیدن به مرتبههای بالا در عبادت نیاز به ذکر خاص و یا عملی که باید در جستجوی آن بود نیست؛ بهترین راهها توسط ائمه اطهار علیه السلام بیان و در بیشتر موارد به صورت عملی نشان داده شده است. به عنوان مثال وقتی بر طبق روایات بیان شده است که امام زمان علیه السلام هر صبح و شام در رثای امام حسین علیه السلام میگریند، چه کاری میتواند از این ارجحتر باشد که انسان چنین کاری را که امام عصرش انجام میدهد را انجام دهد؟
در مورد عباداتی نظیر نماز باید توجّه داشت، ارزش و دلیل انجام این عبادت سعی در نزدیک کردن خود به خداوند است، چون همانطور که پیشتر گفته شد بنا به این نکته که کاملترین افراد در عبادات، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه علیه السلام بودهاند، از اعمال و توصیههای آنها برای نزدیکی هرچه بیشتر به خداوند میبایست بهره جست که به عنوان مثال نماز یکی از اصلی ترین و مهمترین آنهاست.
در مورد بحث گریستن بر امام حسین علیه السلام به خاطر مصیبت وارده به ایشان، باید به این نکته اشاره کرد که این عمل از آن روست که کسانی که احساس ارادت و نزدیکی به آن حضرت می کنند ولی به دلیل محدودیت زمانی و مکانی چون امکان همراهی و یاری آن حضرت را ندارند در سوگ او میگریند و عزاداری میکنند و بر مسببین این غم بزرگ لعنت میفرستند و این از جمله مصادیق عدل الهیست که هر آنکس که میخواهد به جایی برسد، خداوند مسیر را برای او باز گذاشته است.
منبع: رواسی
×
مراد از بحثهایی که حول موضوع اصول اعتقادات میشود مربوط میشود به اصول دین داری؛ این در حالی است که متأسفانه دربیشتر مواقع آن را به دید یک علم آکادمیک مینگرند که باید از آن به عنوان یک ابزار برهانی برای اثبات موضوعهای اعتقادی استفاده کرد.
وجود چنین باور غلطی که در عبارات فوق بیان شد باعث وجود نقصان در اصول دینداری فرد میشود؛ به عنوان مثال کسی که در خواندن نماز کوتاهی میکند در اصل توحید دچار مشکل و جهل است. و در واقع فرد مطالبی که تحت عنوان اصول اعتقادی فراگرفته است هیچگونه کاربردی برایش در زندگی ندارد.اصول اعتقادات آن است که در متن زندگی سلیان و جریان داشته باشد.
برای پیدا کردن کاربرد این اصول در زندگی باید به اۀمه اطهار علیهم السلام رجوع کرد، زیرا این بزرگواران با روشهای تربیتی خود اصول اعتقادات را در زندگی به صورت عملی و کاربردی ارائه کردهاند.
یکی از اصول اعتقادی عدل خداوند است. برای درک بهتر ماهیت این اصل باید به این صورت مطلب را بیان کرد که اگر فرد اعتقاد قلبی به این اصل مهم داشته باشد، هرگونه ناملایمات و سختی درزندگی برای او پیش آمده و یا در آینده پیش بیاید انگشت اتهام را به سمت حق تعالی نمیگیرد. در واقع تعریف عدل به این صورت است که "خداوند به همه انسانها بیش از آن چیزی که مورد نیاز آنها است نعمت و راه برای سعادت قرار داده است". اگر مشکلی در طول زندگی برای فرد به وجود میآید از رفتار و کردار خود او نشأت میگیرد و دلیل آن را درخود میبایست جستجو کند.
بر پایه همین اصل اعتقادی (عدل) هیچ انسانی در روز رستاخیز نمیتواند این حق را به خود بدهد که بگوید خداوند در طول زندگی به او فرصتی برای تعالی و به کمال رسیدن نداده است زیرا بر اساس همین اصل خداوند در تمامی مراحل زندگی به انسان اختیار داده و راه ها(خیر وشرّ) را نیز مشخص کرده و این آدمی است که باید خود انتخاب کند که به کدام سو قدم گذارد. دیگر نشانه اختیار اظهار پشیمانی است(به خصوص در روز قیامت) که نشان میدهد فرد خود پذیرفته است که فرصت بهتر بودن و بهتر شدن را در زندگی داشته است ولی خود آن را انتخاب نکرده و از دست داده است.
نمونه چنین موقعیتهایی را میتوان در صحنه کربلا مشاهده نمود که حضرت سیّد الشهدا علیه السلام در بسیاری از خطابههای خود قبل از این واقعه به بیان نکاتی نظیر چهره و ویژگی باطنی یزید و دستگاه حکومتیاش میپردازد و به صورت کامل روشنگری و اتمام حجّت با مردم میکنند و کسانی که در کربلا در آن روزگار حضور داشتهاند خود بنا به این روشنگریها مختار به انتخاب بودند که به عبارتی جهنّمی شوند ویا بهشتی.
منبع: رواسی
×
در ادامه توضیح در رابطه با بحث عدل باید به این نکته اشاره نمود که تمامی سختیها و ناملایماتی که در این دنیا گریبان گیر نوع بشر میشود از خود او و اعمالش سرچشمه میگیرد. به عنوان مثال کودکی که از لحاظ جسمی به صورت مادرزاد مشکل دارد از بیماری و آسیبی که مادر او در یک جنگ متحمّل شده است نشأت میگیرد، که این جنگ توسط ظلم عدهای از همین انسانها به وجود آمده است نه چیز دیگر. ممکن است این سؤال در ذهن مطرح شود که چرا بر اساس عدل پرودگار چنین ظالمی را مانع نشدهاست؟ خود همین سؤال ناقض بحث عدل است، چون همانطور که پیشتر مطرح شد در نظام عدل خداوند به آدمی اختیار داده شده است تا خود انتخاب کند و اجباری در رستگاری و یا نگون بختی افراد نیست.
در رابطه با نتیجه اعمال افراد که تماماً از روی اختیار صورت میگیرد باید به این نکته اشاره کرد که در نظام عدل الهی تمامی عقوبتها بر اساس ظرفیت و متناسب با ویژگیهای هر فرد اندازهگیری میشود و به این صورت نیست که در واقع یک نوع برخورد با تمامی افراد صورت گیرد. ممکن است خداوند عدّهای را مورد رحمت بیشتر قرار داده و آنها را در همین دنیا مجازات کند و عدهای را هم به دلیل لجاجت در انجام گناه تماماً به روز قیامت موکول کند.
دو نکته که در اندازه گیری عقوبت بیشترین تأثیر را دارند امکانات هر فرد و اختیار اوست. اختیار موضوعی است که در همه انسانها وجود دارد وتا پایان عمر از آن برخوردار هستند؛ از این رو همیشه در تمامی لحظههای زندگی راه برای اصلاح و بهتر شدن آدمی وجود دارد. برای مشاهده عینی این نکته در واقعه کربلا میتوان به ایراد خطبههای متعدد حضرت امام حسین علیه السلام تا پیش ازشهادتش برای مردم اشاره نمود، که بیانگر این نکته است که در تمامی لحظات امکان بازگشت برای همه فراهم بوده است ولی "اختیار" انتخاب آن با خودشان بودهاست و یا مثالی واضحتر را میتوان در شب عاشورا دید که آن حضرت به خیمهگاه دشمن خود که قصد دارد فردا در میدان جنگ سر از بدن او جدا کند میرود و آنها را به سوی حق دعوت میکند و این کار جز حجّت تمام کردن بر ایشان نیست و جاری شدن عدل خداوند است که برای شقی ترین افراد نیز راه برای بازگشت باز باشد و حال خود، "اختیار" انتخاب دارند که کدام راه را انتخاب کنند.
منبع: رواسی
×
در ادامه بحث عدل میبایست متذکر شد که با توّجه به مختصات و ویژگیهایی که از عدل گفته شد، این اصل اعتقادی ارتباط مستقیم با بحث معاد دارد. زیرا همانطور که در جلسات قبل مطرح شد یکی از نکات موجود در بحث عدل عقوبت عمل افراد میباشد که خود با اختیار آن را موجب شدهاند لذا ممکن است در این دنیا اعمالی از فرد سر بزند که ظرفیت عقوبت آن در این دنیا امکان پذیر نمیباشد، از این رو عالمی دیگر وجود دارد که در آن امکان تفصیل عقوبت اینگونه اعمال در آن امکان پذیر است.
یکی از نتایج مهمی که میبایست از بحث عدل گرفت این است که در بدترین شرایط زندگی هیچ وقت زبان به شکایت نگشاییم بلکه به یاد خدا باشیم و با به زبان آوردن ذکر او از او یاری بخواهیم.
حال بنا به این ویژگیهایی که از عدل مطرح شد اگر بخواهیم زندگی بشر را فقط از این دید که انسان یک سری اعمال را از روی اختیار انتخاب کرده و انجام میدهد و به همان صورت پاداش و عقوبت آنها به او باز میگردد میبایست شمار زیادی از انسانها به خاطر اعمالِشان از بین میرفتند؛ در جواب، این نکته را باید متذکر شد که زندگی آدمیان در این دنیا از روی صفتی از صفات خداوند به نام فضل است. یعنی خداوند بر اساس فضل خود بسیاری از نتیجههای اعمال ما را میبخشد و یا به ما فرصت جبران میدهد. زیرا خدا همیشه مشتاق به بندگان خود است ولی آدمی اینطور نیست.
آدمی خود همیشه به سمت نفس و شیطان گرایش دارد و همیشه مشغول بهانه تراشی برای توجیه این گرایش ها است. این در حالی است که خداوند به آدمی قدرت عقل و انتخاب داده که خود مختار بوده واین نکته توجیه هرگونه گمراهی را از بین میبرد.
برای بیان واضحتر این موضوع میتوان به داستان حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام اشاره کرد که در این داستان میبینیم حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام با اعلام این موضوع که راه نجات سوار شدن برکشتی است حجّت را برهمه تمام میکند و مردم خود مختار به انتخاب هستند و این در حالی است که بشارت به نجات قبل از وقوع آن طوفان سهمگین صورت میپذیرد. در تفسیر این داستان باید چنین گفت که کشتی نجاتی که برای همه افراد در تمامی ادوار زمانی وجود داشته، دارد و خواهد داشت؛ ائمه معصومین علیهم السلام هستند که راه نجات را به انسان نشان میدهند و آدمی کافی است به سمت آنها گرایش پیدا کند.
در عصر حاضر این امام زمان علیه السلام است که این ندا را سر میدهد که ای انسانها راه نجات در دست من است، به این سو بیایید. یکی از جلوههای این موضوع مجالس عزاداری برای حضرت سیّد الشهدا علیه السلام است که این فرصت را برای اصلاح و بازگشت به سوی اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فراهم میسازد.
منبع: رواسی
×
در توضیح مبحث اختیار که پیشتر در اصل عدل مطرح شد میبایست به نکاتی اشاره کرد. یکی از اولین نکات مربوط به نظراتی میباشد که این امر را قبول نداشته و بر جبری بودن تمام زندگی تأکید دارند که به سادگی میتوان صاحب نظران آن را متوجّه ساخت، به این صورت که اگر با این نظر قصد در تغییر باور سایرین دارید پس اختیار هست که شما قصد در تغییر انتخاب آنها بر اساس اختیارشان هستید.
یکی دیگر از نکات مربوط به اختیار، حوزه آن است. این حوزه محدودیت قابل شناختی ندارد ولی میتوان آن را به صورتی دیگر بیان کرد و آن هم اینگونه است که هرکس براساس حوزه اختیاراتش در واقع زندگی خود را به صورت کامل شکل میدهد و معمار آن است. راه درست در این معماری توسط ائمه معصومین علیهم السلام بیان شده است و در حال حاضر نیز این هدایت را امام زمان عجل الله تعالی انجام میدهند ولی این آدمی است که از این هدایت سرباز میزند.
یکی دیگر از موضوعاتی که مطرح شد و نیاز به توضیحات بیشتری دارد سختیها و ناملایماتی است که در این دنیا بر آدمی وارد میشود. ممکن است در سرگذشت بعضی از انبیاء الهی مواردی از این قبیل دیده شود و این سؤال در ذهن مطرح شود که مگر آنها که از بالاترین درجات میان بندگان خدا برخوردار نبودهاند پس مگر مرتکب معصیتی شده بودند که شایسته چنین عقوبتی گشتند؟در جواب باید گفت که این سختیها از جانب آن بزرگان خواسته شده است، به این صورت که آنها خواستار چنین سختیهایی از جانب خدا بودهاند تا از قِبَل آنها به یک ترفیع درجه در محضر خداوند نائل بیایند. امّا مصیبتی که بر امام حسین علیه السلام وارد آمد باز از جنس دیگری میباشد، به این صورت که آن حضرت مصیبت را با جان و دل و بدون در نظر گرفتن چیزی در کنار آن میپذیرند.
اصل دیگری که بحث آن در جلسه گذشته آغاز شد اصل معاد است. در ابتدا برای توضیح باید گفت که مصداق بارز در توضیح این اصل آیه "فَمَن یَعمَلُ مِثقالَ ذرّهً خیراً یره"[1] میباشد، یعنی پاسخ و جوابی است کامل به اعمال این دنیای آدمی. معاد در واقع وعدهای است از جانب خداوند برای انسانها، واین در حالی است که انسانها وعدههای بین خود را با اطمینان کامل میپذیرند و زندگی خود را بر پایه آن قرار میدهند ولی بسیاری از آنها کوچکترین اطمینانی به وعده الهی (معاد) ندارند که هیچ شکی در وقوع آن نیست.
مثال بارز این اصل نیز در واقعه کربلا نمایان است. حضرت سیّد الشهدا علیه السلام بارها در خطابههای خود از قیامت و "معاد" یاد میکنند تا این وعده الهی را بیش از پیش متذکر شوند ولی دشمنان آن حضرت چشم به وعدههای این دنیایی دوخته و توجّهی به آینده و آخرت ندارند.
فرق بین کسانی که معاد را پذیرفته و به آن ایمان دارند با کسانی که کوچکترین اعتقادی به این امر ندارد مانند انسان عاقل و غیرعاقل است. انسان عاقل همیشه برنامه ریزی زندگیاش بر اساس آینده بینی است حال آنکه زندگی و عمل فرد نادان فقط بر اساس زمان حال است و توجّهی به آینده ندارد، از این رو دید فردی که به معاد اعتقاد دارد نسبت به مرگ دید خوشایندی است چون بیش از پیش به نتیجه اعمالش نزدیک میشود ولی فردی که به معاد ایمان ندارد بیشتر طالب به تأخیر انداختن زمان مرگ است تا از این دنیا نهایت لذت را ببرد؛ مصداق این امر حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم است که میفرمایند:"دنیا زندان مؤمن است وبهشت کافر است".[2]
منبع: رواسی
[1] - (99) الزلزله : 7
[2] - عَنْ رَسُولِ اللَّهِ: ... أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ الْکَافِرِ...
بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج43، ص: 346
×
اصل معاد است که به اعمال فرد در این دنیا غایت و هدف میبخشد. حال افراد بنا به سابقه اعمال خود رفتارهای مختلفی از خود در قبال نزدیک شدن به زمان واقع شدن این اصل «معاد» نشان میدهند؛ عدّهای که اعمالشان مطابق با خواست و رضایت خداوند بوده بسیار مشتاق به نزدیک شدن هر چه بیشتر به این واقعه هستند و در مقابل، کسانی که اعمالشان برپایه دنیا و لذتهای آن بوده همیشه به امید تأخیر افتادن در این واقعه هستند چنانکه در قرآن در وصف ایشان آمده است:"إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیدا* وَ نَراهُ قَریبا"(۱)
بر همین اساس مرگ برای دسته اوّلی که مطرح شد بسیار خوشایند و دلچسب است، چنانکه حضرت سیّد الشهدا علیه السلام در این باره میفرمایند: "مرگ پلی است از دنیا به آخرت"(۲). در توصیف این افراد میتوان یاران حضرت امام حسین علیهم صلوات الله را در کربلا مثال زد که چقدر در شب عاشورا آرام و آسوده بودند و کوچکترین ترسی از مرگ نداشتند و این در حالی بود که به مرگ و شهادت خود در روز بعد (عاشورا) یقین داشتند. درست در روبروی این افراد کسانی بودند که اگرچه از لحاظ تعداد نفرات و تجهیزات برتری کامل داشتند؛ اما در آن شب اضطراب تمام وجودشان را فراگرفته بود و هراس زیادی از مرگ داشتند که امکان داشت به سراغشان بیاید.
برای متوجّه شدن این امر که دید آدمی نسبت به مرگ به چه صورت است؛ توصیههایی از جانب معصومینعلیهم السلام شده است، یکی از راه هایی که توصیه شده است این است که آدمی در انتهای هر روز زمانی که میخواهد به بستر برود برای اینکه بخوابد خود را در جایگاه حسابرسی قرار دهد و احساس کند در بیش از پیش در حضور خداوند قرار گرفته است حال ببیند در چه وضعیتی قرار دارد.
دو عامل اصلی که باعث ایجاد اشتیاق در فرد نسبت به مرگ است:
۱- انجام عمل صالح، که هرچه آدمی به آن مشغول شود به همان اندازه برای او ایجاد رضایت و آرامش میکند؛ حال اگر اعمال فرد همیشه با معصیت همراه باشد فرد به صورت دائم در اضطراب و نگرانی به سر میبرد. باید این نکته را نیز متذکر شد آن آرامشی که حاصل عمل صالح است آرامشی است که هم در دنیا شامل حال فرد میشود و هم در آخرت.
۲- میل داشتن و همراه بودن با امام زمان خویش است که هرچه این اُنس واُلفت بیشتر باشد آرامش فرد بیشتر بوده و فرد دغدغه دیگری ندارد. همانطور که در واقعه کربلا این نکته را در تک تک یاران حضرت سیّدالشهدا علیه السلام میتوان به وضوح دید که همه این عزیزان زمانی که احساس میکنند کوچکترین دل نگرانی برای آنها ایجاد میشود خود را به پیشگاه آن حضرت رسانده و با مصاحبت با ایشان آرامش خود را باز مییابند.
منبع: سایت رواسی
www.Rawasi.ir
بازنویسی: تحریریه – محسن خلیلی
پی نوشت:
_____________________
۱. سوره معارج آیه ۶ و ۷
۲. ...فَقَالَ لَهُمُ الْحُسَیْنُ علیه السلام صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَهٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَهِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَهِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِکُمْ إِلَّا کَمَنْ یَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَاب...
معانی الأخبار، النص، ص: ۲۸۹
ترجمه: ...امام حسین علیه السّلام بهیارانشان مىفرمود: پایدارى کنید! اى گرامى زادگان، مرگ چیزى نیست جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند، و به بهشت عظیم و نعمتهاى جاودان مىرساند. کدامیک از شما دوست ندارد که از زندانى به قصر منتقل گردد. در حالى که آن براى دشمنانتان همانند پلى است که آنها را از کاخ به زندان و شکنجهگاه مىرساند...
×
در رابطه با ادامه مبحث مرگ باید این توضیح را داد که وجود مرگ یک حقیقت است و در اصطلاح مرگ حق است. یکی از تفاوتهای اصلی مابین فرد مؤمن و با ایمان نسبت به سایرین بر همین اساس است که چنین فردی با همین دید برنامه زندگی خود را تنظیم میکند؛ زیرا تنها اتفاقی که در زندگی هر شخصی به صورت تضمینی رخ میدهد مرگ است.
بر این اساس، چنین نگرشی نسبت به مرگ علاوه بر اینکه باعث میشود فرد خود را برای مرگ مهیا سازد، باعث میشود تا نسب به مرگ مشتاق نیز باشد. زیرا فرد به این آگاهی میرسد که با این اتفاق (مرگ) امکان وصول به افراد و ارزشهایی را که در این دنیا به دنبال آنها بوده است را پیدا میکند. که آن افراد بزرگ و بلند مرتبه جز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه اطهارعلیهم صلوات الله نمیباشند.
شیطان برای ایجاد خلل در رسیدن به این دیدگاه و نگرش همواره کوشیده است. در زمان حیات آن بزرگواران سعی در از بین بردن آنها میکرده و بعد از رحلت آنان بر کم رنگ کردن و از میان برداشتن محبّت بین مردم و ایشان تلاش داشته است؛ لذا میتوان عنوان کرد تنها راهی که منتج به سعادت شده و یک از نتایج آن نیز نگاه گوارا داشتن به مرگ است، پیروی از پیامبر و ائمه هدی علیهم السلام است.
روی کردن به چنین نگرشی است که باعث میشود در واقعه کربلا فرمانده و پهلوان بزرگی مانند حرّ که هیچ کس یارای مقابله و ایستادگی در برابر او را ندارد، در برابر حضرت امام حسین علیه السلام سر تعظیم فرود آورد و خود را تسلیم ایشان نماید.
این نوع نگرش از جنبههای مختلفی باعث گوارا نمودن مرگ برای آدمی میشود. یکی از آنسو که فرد بنا به اعمال و کرداری که از خود بروز داده است میداند در نزد خدا از جایگاه و آبرو برخوردار است. دیگری از آن جهت است که خود فرد مشتاق به ملاقات خداوند متعال است.
در همین دیدگاه، گاهی صحبتهایی مبنی بر شرک آمیز بودن رفتارهایی است که از فرد سر میزند (مانند اعمال مربوط به طواف خانه خدا، متبرّک دانستن قبور و بارگاه ائمه اطهار (ع)) و گفته میشود فقط باید خدا را به تنهایی مورد توجّه قرار داد و نه شخص و یا چیز دیگری. در حالیکه مهم نسبتی است که خداوند به خود انتساب میدهد، وگرنه شیطان نیز تنها به خدا سجده کرد و به غیر او سجده نکرد، اما به دستور خدا عمل ننمود!
منبع: سایت رواسی
×
اصل معاد یک اصل عقلی و منطقی است؛ زیرا هرکسی به صورت منطقی از این امر آگاهی کاملی دارد که اگر برای آینده خود برنامهای نداشته باشد، نباید در انتظار نتیجه و ثمری در آینده باشد و از این رو کسی که چنین تفکری داشته باشد هیچگاه خواهان رسیدن هرچه زودتر آینده نیست زیرا زندگی خود را بر مبنای زمان حال بنا کرده است.
بنابراین کسی که به معاد، ایمان و باور حقیقی داشته باشد زندگی خود را به صورتی برنامه ریزی میکند که به این دنیا دلبستگی پیدا نکند و از آن رو نسبت به مرگ نیز مشتاق میشود زیرا میداند نتیجه اعمالش را بعد از مرگ و در عالمی دیگر میبیند. برای رسیدن به چنین نگرشی باید مطیع و دنباله رو امام زمان خویش بود.
بعد از این اصل (معاد) نوبت به مطرح کردن اصلی دیگر از اصول اعتقادات به نام توحید است. برای ورود به بحث میتوان از واقعه کربلا به عنوان نمونهای نام برد که مصداق بارز ایمان حقیقی به توحید و در دنباله آن احراز واقعی بندگی است. زیرا تمام وقایع کربلا، از تسلیم شدن بیچون و چرا در برابر خداوند سرچشمه میگیرد.
از این واقعه میتوان این درس را در بحث توحید آموخت که آدمی باید همیشه سعی بر اطاعت کامل در برابر خداوند داشته باشد، زیرا اوست که خالق و مولا است و آدمی تماماً در برابر او نیاز است. آدمی خواسته و حاجت خود را از او درخواست میکند و اوست که برمبنای خالق بودنش و آگاهی از همه امور تصمیم به اجابت و یا عدم آن میگیرد.
در واقعه کربلا این چنین نگرشی را علاوه بر امام حسین علیه السلام و خاندان بزرگوارشان میتوان در یاران آن حضرت به روشنی مشاهده کرد. زیرا آن بزرگواران علاوه بر اینکه از تعلقات دنیوی دل بریدهاند در تمامی لحظات نیز منتظر هستند تا ببینند که اذن و دستور امامشان چیست تا بر اساس آن عمل کنند و نه چیز دیگر.
منبع: سایت رواسی
×
در تفصیل اصل توحید باید آن را به این صورت بیان نمود که توحید در واقع نوعی متذکر شدن مدام به خود است که خداوند یکتاست و تنها چیزی است که باید در تمام طول زندگی و مقاطع به آن تمرکز و توجّه داشت و آن را محور زندگی قرار داد.
چنین نگرشی بر دوعامل مهم استوار است. یکی محبّت است و دیگری معرفت. محبّت در این موضوع از معنای آن در سایر مباحث متفاوت است. این نوع محبّت در عالیترین درجه علاقه قرار دارد به صورتی که فرد موحد تنها چیزی را که بیشترین علاقه را به آن ابراز میدارد و زندگی خود را بر پایه آن استوار میکند؛ خداست. معرفت نیز بدین معنا است که خدا را فقط و فقط «الله» بدانیم ونه چیز دیگری. الله بدان معناست که یعنی وجودی که بشر آن را درک میکند ولی از توصیف آن عاجز است.
این دو عامل در ضمن با یکدیگر در ارتباط هستند. بدین صورت که معرفت خود باعث ایجاد محبّت میشود و محبّت نیز خود اشتیاق به کسب معرفت بیشتر را فراهم میسازد.
خداوند برای هدایت و راهنمایی انسان به سمت این اصل و درک آن، مقولاتی را برای آدمی قرار داده است. نبوّت و امامت اصلیترین این مقولات است چون به صورت مستقیم با او در ارتباط هستند. پیامبر (ص) رسول خدا هستند و ائمه اطهار (ع) نیز وصی رسول او هستند و این خدایی بودن آنها پیوندی ناگسستنی است. برای درک چنین موضوعی میتوان به عنوان مثال به زیارت قبور متبرکه ائمه علیهم السلام و یا قرائت زیارتنامه آن بزرگواران نظیر زیارت عاشورا اشاره کرد که آدمی در چنین لحظاتی احساس نزدیکی به خدا را در وجود خود به وضوح درک میکند.
در واقعه کربلا نیز این نگرش را میتوان به وضوح مشاهده نمود زیرا یاران آن حضرت به خدایی بودن و از جانب خدا بودن ایشان ایمان دارند و آن را درک کردهاند و از این رو آن حضرت را همراهی میکنند. وظیفه دیگر مسلمانان در مقاطع دیگر زمانی نیز همین است که مطیع بیچون و چرای امام زمان خویش باشند تا از این طریق به اصل توحید دست یابند.
منبع:رواسی
×
همانطور که در بحث توحید مطرح شد، این نتیجه به دست آمد که توحید اثبات یگانگی و وحدانیت خداوند نیست. توحید آن است که آدمی تمامی توجّه و تمرکزش در زندگی به خداوند باشد و زندگی را با محوریّت او در نظر داشته باشد. شرک نیز به آن مفهوم نیست که «الله» را دارای کثرت دانسته، بلکه بدان مفهوم است که انسان دستوراتی را به خدا نسبت دهد که از جانب او نیست و یا دستوراتی را که او امر کرده را به ورطه فراموشی بسپارد.
با این تفاسیر ایمان نیز بدین صورت تعریف میشود که آدمی بدون هیچگونه پیش فرض و شرطی در محضر خداوند حاضر شود و هرچه را که او فرمان داده بدون هیچ چون و چرایی اطاعت کند. نمونه کامل چنین بینشی ائمه اطهار علیهم السلام هستند و در ادعیه و زیارتنامه آن بزرگواران به چنین ویژگیهای آنها شهادت میدهیم.
در جایی دیگر از بحث مطرح شد که امامت و نبوّت رابطه تنگاتنگی با اصل توحید دارند. زیرا خداوند اطاعت، محبّت و حبّ و بغض خود را در پیامبر صلوات الله علیه و بعد از ایشان در ائمه هدی علیهم السلام منعکس نموده است.
وضوح مطلب بیان شده در بالا را میتوان در واقعه کربلا مشاهده نمود. در این واقعه است که آدمی با وضوح بیشتری مشاهده میکند که امام حسین علیه السلام تنها با تکیه بر خدا در آن کارزار حاضر شده است. این در حالی است که آن حضرت با اینکه دائماً به یاد خدا است ولی توجّه خود را از کسانی که به او سپرده شدهاند و یا به ایشان پناه آوردهاند بر نمیدارند.
منبع: سایت رواسی
×
توحید اولین اصل از اصول اعتقادات است. برای شروع در مورد این اصل باید به این درجه از اعتقاد رسید که تمام وجود آدمی در برابر خداوند چیزی از خود ندارد و همه چیز در مقابل او فقر کامل است. حال همین دیدگاه نیز ممکن است از این جهت ایجاد انحراف کند که فرد بگوید پس برای اطاعت از خدا فقط و فقط باید او را در نظر گرفت و نیازی به عامل دیگری نیست.
در توضیح این ابهام باید به این نکته اشاره کرد که آفرینش خداوند به این صورت نیست که خدا جهان و مخلوقات را آفریده و سپس آنها را به حال خود رها کرده باشد، زیرا این نوع نگاه با تشریع خداوند در تضاد است. تمام جهان و مخلوقات به صورت زنده با خداوند در ارتباط هستند و خداوند در تمامی لحظات در حال هدایت مخلوقات است.
این هدایت، از طریق پیامبر گرامی اسلام صورت میگیرد، ابتدا از ایشان آغاز شده و در ادامه از طریق ائمه هدی علیهم السلام ادامه پیدا کرده است.
لذا اطاعت خداوند متعال، اطاعت از رسول اکرم صلوات الله علیه است. از این رو فرمایشات پیامبرصلوات الله علیه اتمام و کمال دستورات مستقیم خداوند است.
بعد از پیامبر صلوات الله علیه اتفاقی که رخ داد این بود که پیروان شیطان، به دنبال قطع این ریسمان هدایت الهی (حجتهای خداوند علیهم السلام) از آسمان بودند و مبنای دین را مستندات باقی مانده از پیامبرصلوات الله علیه و آله قرار دادند که این امر خود منکر هدایت دائم خداوند است، زیرا هرکس در هر مکان و زمان میتواند از خود تحلیلهای شخصی ارائه دهد.
بنا به بحثهای انجام شده میتوان این تعریف را از توحید ارائه داد که توحید یعنی حضور دائم خدا در خلقت و شریعت. از این رو هرکس که در مقابل هر قسمت از این هدایت ایستادگی کند، در مقابل اصل توحید ایستاده است. همین نکته را در واقعه کربلا نیز مشاهده میکنیم که حضرت سیّدالشهدا علیه السلام بارها به سپاهیان ابن زیاد ارتباط خود با رسول خدا صلی الله علیه و آله را متذکر میشوند و حضور خداوند را به ایشان متذکّر میشوند، ولی در آنها تأثیری ندارد.
منبع: سایت رواسی
×