کربلای حسینی در قرآن
خلاصه آلبوم:
این دوره، اولین دوره از مجموعه جلسات آموزشی شور معرفت با محوریت سید الشهدا (علیه السلام) است که
توسط گروه فرهنگی هنری زیتون برگزار می شود.
جهت کسب اطلاعات بیشتر از این مجموعه جلسات، با پست الکترونیکی shoor-e-marefat@zeitoon.org
یا با تلفن ۰۲۱ ۹۶۸۶۱۰۲۰ تماس حاصل فرمایید.
تاریخ سخنرانی:
ذی القعده ۱۴۳۵ - ذی الحجه ۱۴۳۵
۶
وضعیت متن
به همراه خلاصه سخنرانی ها
- ما نعمتهایی که داریم را احساس نمیکنیم مگر آنکه از دست شان بدهیم. معمولا هم ساده و مفت آنها را از دست می دهیم. مثلا سلامتی.
- یکی از گرانبهاترین چیزهایی که داریم و مورد توجه مان نیست و وقتی از دستش دادیم نمی توانیم جبران کنیم «یقین» است. یقین عارض و زائل می شود و به دست ما نیست ولی عوامل آن دست ماست.
- اشتباه انسان است که فکر کند اگر در چیزهایی که یقین داشته است شک کند، رشد کرده است!
- مدتی است ادبیاتی شایع شده و آن شک در یقین به سیدالشهدا است یا به عبارت دیگر استبعاد.
- می خواهیم این استبعادات را بررسی کنیم و شیوه ی قرآن در مواجهه با آنها را نیز ببینیم.
- مراتب باور و انکار (از باور به انکار):
- دفاع زبانی(جوارح)
- باور قلبی
- ناباوری(تردید)
- انکار قلبی
- انکار زبانی(جوارح)
- انکار، رفتار جاهل است برای دادن آرامش به خودش. آدمهایی که می خواهند زود دانشمند شوند می گویند همه اینها دروغ است!
- فرد بین مراتب باور و انکار جابجا می شود. باور قلبی با یک مسخره شدن به تردید تبدیل می شود. بین باور قلبی و دفاع زبانی نیز فاصله است.
- شاید بتوان منشا استبعاد را جهان بینی دانست. اگر در جهان بینی من چیزی نباشد یا پدیده ای را تا به حال ندیده باشم، انکار میکنم. یعنی جنبه شناختی دارد.
- گاهی می شود ما حدیث را باور نمی کنیم ولی حرفی را که معلوم نیست کورش کبیر گفته یا نه می پذیریم. یا قضاوتهایی انجام میدهیم که ناظر به عامل و فاعل متفاوت می شود. لذا می توان منشا دیگری برای استبعاد بیان کرد: حب و بغض یا عاطفه و احساس
- منشا اصلی بیشتر استبعادها عاطفه و احساس است اما هنگام ارائه و عرضه جنبه شناختی به خود می گیرد.
- دو تذکر مهم:
- عقل وقوع هر چیزی را ممکن می داند، مگر مواردی نظیر اجتماع نقیضین.
- جهان بینی نشأت گرفته از باورها است. آیا باور من بر خالقی که بر هر چیزی قادر است تکیه دارد یا بر نگرش محدود خودم؟ محدود یعنی آنچه به چشم می آید. من عدد پول را می بینم ولی برکت آنرا خیر.
- خب! حال چه کنیم؟
با خواندن قرآن به صورت مستمر و انس با فرموده های اهل بیت علیهم السلام می توان جهان بینی خود را توسعه بخشید و از کم ظرفیتی قلب در برابر حقایق الهی نجات یافت.
×
· در جلسه پیش مراتب بین انکار و باور را ذکر کردیم که پنج تا بود و از انکار زبانی تا دفاع زبانی گسترده می شد.
· شاید باید در انتهای این طیف یک مورد جدید را هم اضافه کرد که آن تمسخر است. تمسخر و اهانت ریشه روانی دارد.
· ایمیلهایی هر ساله پیش از محرم بین مردم پخش می شود که در آن به تمسخر وقایع عاشورا و غیر عقلی جلوه دادن آن می پردازند.
· آیا ایمیل منبع مناسبی برای کسب علم و آگاهی است؟ با ایمیل و سایت نمی شود تحلیل تاریخی کرد! مداح واقعیت را نمی گوید و ایمیل واقعیت است؟!
· آیا می توان وقایع تاریخی را فقط با تحلیل عقلی اثبات یا نفی نمود؟
· کسی که جهان بینی اش را از خالق نگیرد، شاید علمی باشد ولی کودکانه است.
· آیا سوزاندن ذاتی آتش است؟ آتش حضرت ابراهیم را نسوزاند.
· شبهه می کنند در گرمای هوا در کربلا یا اینکه امکان رسیدن به آب با کندن زمین وجود داشته است و ...
· در قرآن با ماجرای حضرت ابراهیم مواجه می شویم که به امر خداوند همسر و فرزندش را به سرزمینی خشک می برد وآنجا رها می کند.
· آیا نمی شود سرزمینی که تا دیروز خشک بوده امروز حاصلخیز شود؟!
· در قرآن در آیه ۱۴۹ سوره بقره می خوانیم که طالوت با سپاهش به نهر آبی رسیدند. طالوت گفت خداوند می خواهد شما را با این نهر بیازماید. پس هر کس از آن ننوشد از ماست.
· آیا ممکن است یکی از امتحانات خدا در کربلا عطش باشد؟
×
موضوع این جلسه : اغراق در اجر و ثواب در گریه بر امام سوم (علیه السلام) و زیارت ایشان.
- زیارت یا اشک بر امام حسین و این همه ثواب؟
- کدام عقل و منطقی می پذیرد با گریستن بر سیدالشهدا (علیه السلام) خدا گناهان انسان را می بخشد؟ این مطلب از کجا آمده است؟
- کسی این مطالب را نساخته، این مطالب از همان مسیری به دست ما رسیده است که سایر شرع (سایر احکام و ثواب و عقاب) رسیده است.
- برخورد ما با مسئله اشک بر امام حسین همان گونه باید باشد که در مواجهه با هر حکم شرعی دیگر داریم. در تقابل با روایات نباید سلیقه ای برخورد کرد. هر جا به میل مان سازگار نبود برویم سراغ سند و مدرکش.
- دینُ اللهِ لا یُقاسُ بِالعقول. دستورات دین را نباید با عقل سنجید.
- مثال: مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَهً. (245 بقره) منطقا چگونه ممکن است فردی به کسی قرض بدهد و چند باربر بشود؟
- خدا این همه نعمت را به بندگانش بدون شایستگی داده است. حالا اگر برای عملی ثوابی یا نعمتی را قرار دهد کجایش تعجب دارد؟ هیچ کجای نعمت های خدا را نمی شود اندازه گرفت.
- خدای متعال بر اساس چه قاعده ای فرمود : أدعُونی إستَجِب لَکُم؟ آیا استجابت دعا قانونمندی خاصی دارد یا از سر فضل الهی است؟
- در عقاب اش خدا با عدلش رفتار می کند. اما در ثواب نه! ثواب اعمال با عقل و منطق قابل اندازه گری نیست: مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ . (40 غافر)
- یکی از معانی بغیر حساب این است که مثلا هزار نماز خوانده بهترین اش را جدا می کنند هزار تا مساوی آن ثواب می دهند.
- اینکه گناه کاری با استغفار، یعنی گفتن چند لفظ در شب قدر آمرزیده شود با عقل سازگار است؟
- یکی از اساسی ترین علل تحقق دنیایی کربلا برای ما این است که ما دلمان بسوزد. دل سنگی که به سادگی گریه نمی کند، در اینجا به سادگی به گریه می افتد.
- واقعه کربلا آزمون امام حسین علیه السلام است. ایشان که از جنگیدن و شهادت نمی ترسند. اما آن گاه که می خواهند به میدان جنگ بروند و دخترشان مانع شان می شود، ایشان چه می کنند؟
- همسر حضرت ابراهیم برای آب پیدا کردن بچه اش هفت بار دوید. و خداوند هم از بندگانش خواست در حج عینا همان عمل را تکرار کنند تکرار عمل او برای ما ثواب دارد و حتی واجب است.
- در نتیجه استبعاد در بخشیدن و اجر، با منطق قرآن و روایت سازگار نیست.
×
موضوع: اغراق در عظمت و مصیبت و شجاعت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان
نظیر این موضوع در بحث ضربه امیرالمؤمنین در روز خندق نیز پرسیده می شود. که اگر روایت )ضربه علی یوم الخندق افضل من عبادهالثقلین( که در کتب سنی هم نقل شده، بدون اغراق در نظر گرفته شود، ضربه امیرالمؤمنین از عبادات پیامبر هم برتر می شود!
مشابه این سؤال از امام صادق علیه السلام پرسیده شد و ایشان با استفاده از مثال ماههای حرام و ماه رمضان و شب قدر چنان پاسخ دادند که ما خاندانی هستیم که با ما هیچ کس مقایسه نمی شود. یعنی هر مقایسه ای شما انجام دهید ما در آن مقایسه نیستیم و خارج از آنیم.
می گویند اصلا نیاز نیست که ما بر شمشیرها و نیزه ها بگرییم. اصلا گریه و دعا برای زنده ماندن فرزند منطق امام حسین نیست. چرا که می بینیم ایشان حضرت علی اکبر را بدون تأمل به میدان می فرستد.
آیا هر کس در جنگ است دیگر عاطفه ندارد؟ چرا ایشان جناب علی اکبر را پیش از سایر بنی هاشم به میدان می فرستند؟ چرا که )لَن تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُوامِمَّا تُحِبُّونَ وَمَاتُنفِقُوا مِن شَیْءٍفَإِنَّ اللَّه بِهِ عَلِیمٌ( (۹۲ آل عمران)
و ایشان جناب علی اکبر را بیش از هر کس دیگری دوست دارند.
در کتب اهل سنت نقل شده است که در روز عاشورا آسمان نیز گریست. فرد می گوید در برخی کتابهای اهل سنت در واقعه کربلا بحث های غلو آمیز دیده می شود.
ما در قرآن داریم فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُا لسَّمَاءُوَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ ﴿الدخان: ٢٩﴾ طبق یک قاعده ی منطقی می فهمیم که یعنی آسمان و زمین می توانند برای کسانی گریه کنند.
برخی واعظان می آیند کتاب «لؤلؤ و مرجان» جناب محدث نوری را (که ایشان برای وعاظ و منبری ها نوشته اند تا برخی نکات را به آنها تذکر دهند) برای مردم روی منبر بیان می کنند. این درست نیست. واعظ باید کتاب را بفهمد و تاریخ درست را برای مردم بازگو کند.
در روایت داریم حضرت صادق علیه السلام می فرمایند: آیا گرد هم می آیید و از ما سخن نقل می کنید؟ راوی می گوید: آری. حضرت می فرمایند: این همان مجالسی است که من دوست می دارم. پس امر ما را به زنده نمایید. بدان که هر کس ما را به یاد آورد یا یاد ما در نزد او زنده شد و از چشمانش به اندازه بال مگسی اشک خارج شد خدا گناهان او را می بخشد.
سؤال این است که نقل روایات ائمه کدام روایات است. آیا مراد روایت النظافه من الایمان است یا نقلی است که در آدم غم به بار می آورد؟
فرد می آید عوامل وقوع تحریف در واقعه عاشورا را می شمرد. ۱۰ مورد می شمرد. جدای از پاسخی که برای هر یک در مقامی می توان ذکر کرد، در کل باید توجه کرد: اگر ما به این نتیجه رسیدیم که ممکن است فردی برای فلان عامل روایت تحریف کند، دلیل نمی شود که روایتی با این روش ساخته شده باشد.
مثلا می گوید تحریف شده است چون مردم داستان پردازی را دوست دارند! خب این یعنی پدربزرگ ات هم که داستان پدرت را می گوید دارد تحریف می کند و دروغ می گوید؟
«آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد آورد این است که اتفاقا در میان وقایع تاریخی کمتر واقعه ای است که از نظر نقل های معتبر به اندازه حادثه کربلا غنی باشد.»
فرد شبهه می کند: شیعه با اغراقهای زیادی آمیخته شده. مصیبت های عظیم تری از از مصیبت امام حسین در تاریخ جهان وجود داشته است. هیروشیما و ناکازاکی و ... و حوادث دیگر. اینها دردناک تر است که هزاران یا میلیون ها نفر کشته شدند یا حادثه ی عاشورا. حوادث دیگری هم در تاریخ ادیان وجود دارد. مثلا بنی اسرائیل در یک بین الطلوعین ۷۰ نبی خدا را کشتند. اینکه مصیبت گران تری است. همگی آنها از پیامبران الهی بوده اند.
مگر بحث شمارش نخود و لوبیا است؟ اصلا مصیبت را چه طور اندازه گیری می کنی؟ میزان جراحت را اندازه می گیری؟
امتیاز یک انسان در انسانیت اش به عقل وی است. انسان اگر عقل نداشته باشد از حیوان هم خطرناکتر می شود.
در این حادثه «بزرگترین حجت خدا» بر روی زمین یعنی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید. کشته شدن حجت خدا یعنی محرومیت و نکبت برای انسانها.
برای قوم جناب صالح خداوند به معجزه یک شتر می فرستد. به آنها امر می کند به این شتر دست نزنید که اگر دست بزنید به شما عذاب الیم نازل می شود! برای یک شتر!!
آن وقت اگر کسی به امام حسین بگوید بالای چشمت ابرو است خدا بگوید عذاب ات می کنم، تعجب می کنی؟!
خداوند به خاطر کشتن این شتر دمار از روزگار آنها در آورد.
×
موضوع: استبعاد و اغراق در شجاعت امام حسین علیه السلام
عدهای میگویند این محال است که کسی با چنان کیفیتی به دل لشگر دشمن بزند و سالم برگردد.آیا عقلانی است فردی به میدان جنگ برود و رجز بخواند و هماورد بطلبد؟ مگر حفظ جان واجب نیست؟
در جلسات گذشته گفته شد منشا استبعاد جهانبینی و حب و بغض است. یکی از قسمت های جهانبینی که خیلی هم دارای اهمیت است قیاس به نفس است. ما انسانها خیلی غیرمنصفانه خود را میزان خلقت قرار میدهیم و همه چیز و همه کس را با خود قیاس میکنیم.
در بحث شجاعت چند نکته مهم و قابل بررسی است. یکی اینکه ملاک شجاعت چیست؟ علامت آن چیست؟ آیا هرکس اهل جنگ و جهاد است شجاع میباشد؟
اصحاب امام حسین علیه السلام طبق گفته ی ایشان آخرت را به دنیا ترجیح دادند. هرچه میل به آخرت بیشتر شود توجه به دنیا کمتر میگردد. بیرغبتی به دنیا خودش مستقلا خوب نیست. مومن در دنیا خوب زندگی میکند و مرگ پلی است برای انتقال به جهان دیگر.
هدف لشکریان عمرسعد کشتن بود نه کشته شدن چنانچه خودش مایل به دریافت حکومت ری بود پس یعنی میل به کشته شدن ندارد اما سپاهیان سیدالشهدا علیه السلام اذعان داشتند اگر صدجان هم در بدن داشته باشند دوست دارند در راه او کشته شوند.
چیزی که در میدان نبرد استواری میآورد یقین و ایمان است. چرا باید بترسند وقتی خود را حق میدانند.
نکته ی دیگر در بحث شجاعت بندگی است. کسی که بندگی خدا را میکند چرا باید بترسد؟ خداوند پشتیبان اوست!
در همین موضوع میتوان به آیهی 39 سوره احزاب و 4 سوره ی صف اشاره کرد.
انسان شجاع و بندهی واقعی خدا از خداوند خیلی میترسد چون از خدا برگه ی ضمانت ندارد.
امیرالمومنین علیه السلام که شجاع تر از او نبوده از او خائف تر هم نبوده. کسی که از خدا بترسد خدا کاری می کند تمام چیزها از او بترسند و البته بالعکس اش هم هست.
در روایت آمده است شجاع ترین مردم سخاوتمند ترین آن هاست و قوی ترین مردم بزرگترین آنها در تسلط بر خودش.
سخاوت مند ترین و خائف ترین و شجاع ترین اهل بیت هستند. امام حسین علیه السلام با مایی که از جانوران گریزانیم و میترسیم خیلی فرق دارند و ما نبایستی خود را ملاک قرار دهیم.
×
«صبر» یکی از شگفت آورترین مساله ها در واقعه کربلاست.
اصلی ترین مسئله اعجاب آور در صحنه کربلا موضوع «صبر» است تا جایی که ملائکه الهی نیز نسبت به آن متعجب هستند.البته تعجب می کنند نه استبعاد
صبری که در آن با خدا معامله شود ارزشمند است.
دو گونه صبر داریم:1- پیش بینی می کنیم و جلوی آن را می گیریم 2- بدون برنامه ریزی قبلی چیزی پیش می آِد که در برابر آن باید صبر کنیم.
صبر خود به تنهایی ارزشمند نیست؛ زمانی ارزش پیدا می کند که رضایت و خواست خدا را در پی داشته باشد. مثل صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت. بر اساس روایتی از امام صادق (علیه السلام) هرچیزی را سرّی است و سرّ ایمان صبر است.
صبرهای دنیایی در همین دنیا و به سرعت به نتیجه می رسد، مانند انواع صبرهایی که همه آن را تجربه کرده ایم صبر برای تحصیل صبر برای رسیدن به ارتقاء شغلی و .... . ولی صبرهایی که برای رضایت خدا باشد علاوه بر پاداش دنیوی در آخرت نیز موجب سعادت فرد می شود.
از مهمترین ویژگی های فرستادگان الهی صبر ایشان است.
بر اساس قرآن خداوند همراه با صابران است و ایشان را دوست می دارد.
بر اساس روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) صبر همان شجاعت است. براین اساس بین صبر و شجاعت رابطه ای برقرار است و در واقع کسی می تواند مدعی باشد شجاع است که صابر باشد.
و فرمودند: ان النصر مع الصبر
صبر یعنی در همه حال به ویژه در مواردی که سختی و دشواری در مسیر زندگی پدید می آید انسان از صمیم قلب از خدای خود راضی باشد .
یکی از اشکالات این است که ما این فرض را در طول زندگی با خود به همراه داریم که چگونه می شود که مشکلات از زندگی ما به صورت کامل حذف شود؟ در حالی که چنین امری تحقق پذیر نیست،چرا که حضرت فرمودند:انسان در این دنیا به دنبال چیزیست که خداوند آن را در این دنیا خلق نکرده است و آن راحتی است.
صبر جمیل صبری است که از خدا و ولی خدا پیش مردم شکوه و شکایت نکنی.
همه ی داستان کربلا صبر آنها است. هیچ کس از یاران و اهل بیت امام حسین(علیه السلام) نسبت به خدا شکایت ندارد. و هر کس به سیدالشهدا علیه السلام وصل شود ولو برای دقایقی صبر پیدا می کند انشاءالله.
×