دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت عید قربان
حاجی ما در بیابان در مسیر کربلاست

دل سفر کن در منا و عید قربان را ببین

چشمه‌های نور و شور آن بیابان را ببین

 

گوسفند نفس را با تیغ تقوی سر بِبُر

پای تا سر جان شو و رخسار جانان را ببین

مسیحا

آن امـامی کـه دمش کـار مسیحـا می‌کرد

دست و پا می زد و خون بر جگر ما می‌کرد

 

دشـمن خانگی‌اش پشـت در بسته چرا؟

کف زنان، نعره کنان، ولوله بر پا می‌کرد

 

منتظـر بـود ملاقـات کنـد زهـرا را...

یاد مظلومی انسیۀ حورا می‌کرد

زبان حال حضرت زینب در اسارت

دنیایی از بی حرمتی دور و برم ریخت

در شهر کوفه عاقبت بال و پرم ریخت

 

در کوچه‌های سنگی نامرد کوفه

از روی نیزه، جان من، خاکسترم ریخت

حجم تیر

دیدنت در همۀ راه معما شده است

تو کجا، نیزه کجا، وای چه با ما شده است؟

 

دیدنت سخت ولی سخت‌تر از آن این است

باز هم حرمله سرگرم تماشا شده است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×