دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ماه بنی‌هاشم

در کنار علقمه، سروی ز پا افتاده است؟

یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است؟

 

در فضای رزم‌گاه نینوا با شور و آه

ناله‌ی جان‌سوز «ادرک یا اخا» افتاده است

 

چشم نافذ

 

افتاد چشم نافذ تو، چون به روی آب

خشکید از شرار نگاهت، گلوی آب

 

دستت به آب خورْد و دو چشمت، نظاره کرد

ناخورده آب، دیده گرفتی ز روی آب

قامت رشید

در خیمه‌گه نیافت چو در مشک آب، آب

آن گه سکینه کرد به سقّا، خطاب: آب

 

سیراب‌تر ز لعل بدخشان چو داشت، لب

موج شرر فکنْد بر آن لعل ناب، آب

 

رسم ادب

 

در آب، عکس روی تو افتاده است، حالا، برادر‌م! چه بنوشم آب؟

این است راه و رسم ادب آیا؟ تو تشنه باشی و بشوم سیراب؟

 

در آب، عکس روی تو افتاده است، عکس نگاه ساده و معصومت

لالا، علیّ کوچک من! لالا، بی‌‌تابی‌ات ز چیست؟ عطش یا خواب؟

آفتاب علقمه

  

فردوس ِدل، همیشه اسیر خیال توست

حتّی نگاه آینه، محو جمال توست

 

تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی

این آب نیست، زمزمه‌های زلال توست

مدح و منقبت حضرت ابوالفضل العبّاس (ع)

بس که به دل دارم آرزوی ابوالفضل

مرغ دلم شد اسیر موی ابوالفضل

 

جنّت و رضوان و حور و کوثر و غلمان

هست همه آیتی ز خوی ابوالفضل

 

کنار علقمه دیدند آفتاب گرفت

        

حریم آل علی را ز اشک آب گرفت

عطش ز تشنه لبان لحظه لحظه تاب گرفت

 

پدر ز علقمه قامت خمیده بر می‌گشت

سکینه آمد و با گریه راه باب گرفت

 

عزیز فاطمه را لحظه‌ای برادر خواند

           

رسید زخم ز بس روی زخم بر بدنش

نبود فرق دگر بین جسم و پیرهنش

 

به اب تیغ فرو ماند شعلۀ عطشش

ز نوک تیر رفو گشت زخم‌های تنش

نگاه نافذ او جذبۀ علی را داشت

   

مه سپهر وفا آفتاب امّ بنین

حسین روی و علی صولت و حسن آیین

 

جبین ز صدمۀ آهن چو مصحف پامال

بدن ز تیر شده بال جبرئیل امین

 

تمام آرزویش دیدن برادر بود

  

گرفت تیر از آن نور چشم حیدر چشم

بگفت تیر دگر کو که هست دیگر چشم

 

سرم نثار ره عاشقی که بعد دو دست

به پیش تیر دهد در ره برادر چشم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×