دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یاد عباسم

ای مدینه گریه کن بر حال من

گریه سرکن بر من و اقبال من

 

ناله‌های آتشین را گوش کن

شکوۀ امّ‌البنین را گوش کن

نمک‌ پرورده

من مادر سالار غیرت در زمینم

من غصه‌دار فاطمه، امّ‌البنینم

 

من قلب مجروح و پر از احساس دارم

شادم در این دنیا که یک عباس دارم

 

ثمرۀ وصلت

ز هجر بهین دخت خیرالبشر

ولی خدا را چو خون شد جگر

 

جدا مانده فرخنده ماهی ز یم

برون رفت خاتم ز انگشت جم

طلوع

روایت است که چون رفت حضرت زهرا

از این جهان فنا رو به عالم عُقبی

 

ز بعد چند علی میر و منصب لولاک

امام جنّ و بشر خسرو نهم افلاک

آینۀ علقمه

چون زل زدن آخر شیری به شکارش

در بین دو ابرو گرهی خورده به کارش

 

آن تیر که رفته‌ست گره را بگشاید

خود نیز گره خورده به چشمان خمارش

 

چشم گریان

چو لاله داغدار و دل غمین است

زبان حال آن مادر چنین است

 

مرا امّ‌البنین دیگر ندانید

به این نامم دگر هرگز نخوانید

 

داغ روی داغ

ای مدینه! سوز دیگر ساز کن

در به روی داغداران باز کن

 

ای زمینت جنت الاعلای من

دامنت کنعان یوسف‌های من

خوشه‌چین

یک شب آمد مرغ طبعم در نوا

در میان گلشن صدق و صفا

 

در تخیل بال خود را باز کرد

تا دیار عاشقی پرواز کرد

تیغ دو دم

تیغ در بین دو ابروش به هم برگشته

آنکه ابروش چنان تیغ دو دم برگشته

 

بس که موزون و طراز است به چشمم انگار

پیش بالاش بلندای علم برگشته

وصل نیست

کل اعضای تو بر یکدیگر از رو وصل نیست

بس که از هم ریختی این سو به آن سو وصل نیست

 

پوست بر انگشت، انگشتان رنجورت به دست

دست بر آرنج و آرنجت به بازو وصل نیست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×