دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کنار علقمه

آن نخل به خون طپیده را، می‌بوسید

آن مشک ز هم دریده را می‌بوسید

 

خورشید، کنار علقمه خم شده بود

دستانِ ز تن بریده را می‌بوسید!

والله ان قطعتموا یمینی

گردون چرا روی تو را قمر گفت؟

باید تو را از ماه، خوبتر گفت

 

اُمّ‌البنین بالید از این که: زهرا

در روز عاشورا تو را پسر گفت

غیرت عشق

جمال حق ز سر تا پاست عبّاس

به‌ یکتایی قسم، یکتاست عبّاس

 

اگر چه زاده‌ی اُمّ‌البنین است

ولیکن مادرش زهراست، عبّاس

سرش را بسته بودند

تمام کودکانت خسته بودند

و روی خاک‌ها بنشسته بودند

 

چه خالی بود جای دست عباس

سرش را روی نیزه بسته بودند

مسجد وفا

دل داده‌ام به نغمه‌ی ادرک اخای تو

با من چه کرد شور برادر بیای تو

 

ای مسجد وفا بدنت، روی خاک‌ها

گلدسته است یا که دو تا دست‌های تو

شکست آینه

آینه آینه آب است که افتاد، شکست

موج در حال شتاب است که افتاد، شکست

 

این صدا چیست که از خیمه به صحرا پیچید

دل یک خانه خراب است که افتاد، شکست

گریست

آسمان او از بغل کرد و سپس در بر گریست

بوسه‌ای زد بر گلویش بعد پیغمبر گریست

 

دف گرفتند آسمانی‌ها ملائک کف زدند

ابرها ساقی شدند و آسمان ساغر گریست

مهریه مدینه

پیش فرات این همه دریا چه می‌کند؟

این مشک روی شانه‌ی سقّا چه می‌کند؟

 

تنها به خاطر گل روی سکینه است

دریایی التماس به دریاچه می‌کند

 

اذان آب‌ها

به نام آب، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم تا کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

تمام شما

به نام آب، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم تا کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×