دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مناجات

زیباتر از دعا و عبادت چه لذتی است

بالاتر امان الهی چه عزتی است

 

درمان دردهای تمام جهان دعاست

الحق گدای اهل مناجات، قیمتی است

او جلوۀ ربانی شب‌های قدر است

امشب شب سقایی یعسوب دین است

پیمانه‌ها دست‌ امیرالمؤمنین است

 

بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر

بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر

هفت بند نی (بند ششم)

 

رود نگاه ماه تو از دیده تا گذشت

دریا به جوش آمد و از چشم ما گذشت

 

وقتی کنار درک تو کوه از کمر شکست

غوغای عشق پاک تو از کربلا گذشت

 

ساقی خسته

محبوب حسین، ساقی خستۀ او

محراب دعا ابروی پیوستۀ او

 

می‌ماند علی میان گهواره، اگر

می‌داد مدد بازوی بشکستۀ او

 

بین الحرمین

دل را به حریم یار بردن عشق است با روضۀ عشق، غصه خوردن عشق است در یک شب جمعه با شما اهل ولا بین الحرمین، جان سپردن عشق است

باران

هزاران چشم اشک آلود، باران دوتا دست و تن یک رود، باران

همین دیشب میان هیئت ما یکی از سینه زن‌ها بود باران

 

ردیف باران

نگاهی تر، دلی غمدیده دارد دو دسته اشک‌های چیده دارد

ردیفش گرچه باران است، اما دوبیتی هم لب خشکیده دارد  

دست سقا

دلم رود است و دریا چشم‌هایم فدای دست سقا چشم‌هایم

هزاران قطره باران می‌فرستم برای خیمه‌ها با چشم‌هایم

 

عمو

هم از درد و غم می‌نویسم

هم از باران نم نم می‌نویسم

سه تا حرف

ع

م

و

را در دوبیتی

جدا افتاده از هم می‌نویسم

 

تو باران نیستی

نه تنها لحظۀ پرواز بارید

تمام عمر با اعجاز بارید

 

تو باران نیستی، باران کسی بود

که دست از دست داد و باز بارید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×