دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ابر گریه

اشک من و تو موج به دریا می‌آورد

 صدها فرات و نیل به دنیا می‌آورد

 

 ما مؤمنین مجلس ذکرمصیبتیم

 حرف از حسین فاطمه، تقوا می‌آورد

 

کوتاه سروده
بیا مرهم شوی بال و پری را

بیا مرهم شوی بال و پری را

نگاه نیمه جان و پرپری را

شده چشمان مقتل حلقۀ اشک

بیا و پس بگیر انگشتری را

آبروی مرا بخر ای اشک

 قدمت روی چشم ای اشکم، رفته بودی چه بی خبر ای اشک آمدی پیش دوستان قدیم، راه گم کرده‌ای مگر ای اشک

 

ما بدی کرده‌ایم با تو مگر جای تو روی چشم‌هامان بود  تازه هم بخشش از بزرگان است، ای رفیق بزرگتر ای اشک 

برای آمدن عشق جای خالی نیست

نشان دست ضعیفش به هیچ بالی نیست

شکست‌خورده‌تر از ساقه‌اش نهالی نیست

 

به اشک آینۀ او در این شب آبی

قسم که چشمۀ زمزم به این زلالی نیست

 

کیمیا

زندگی یعنی دو ساعت گریه کردن بر غمت می‌شود روزی بیاید من بمیرم در غمت؟

 

تا که چشمم باز شد در بین دنیا، جای شیر داده بر من در میان روضه‌ها مادر، غمت

بند دهم گوهرمهر

شه را غریب دید چو عبّاس،‌ با شتاب

آمد به استضائه چو مه پیش آفتاب

 

گشتند رو به رو چو علمدار و شاه، شد

از این قِرانِ مهر و مه، آشوب و انقلاب

باز طوفانی شده دریای دل

باز طوفانی شده دریای دل

موج سر بر ساحل غم می‌زند

 

باز هم خورشید رنگ خون گرفت

بر زمین نقشی ز ماتم می‌زند

ای امید من

جز نفسی که از غمت، سینه پر آه می‌کنم

هر نفسی که می‌کشم، عمر تباه می‌کنم

 

نیست به غیر مهر تو، مایۀ رو سپیدیم

من که ز کار زشت خود، نامه سیاه می‌کنم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×