دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مرز تکامل

گاهی دعا به مرز تکامل نمی‌رسد

هر مثنوی به اوج تغزّل نمی‌رسد

 

هر عاشقانه‌ای غزل جاودانه نیست

بحر طویل عشق شما چیز دیگری است

ولی‌نعمت دل

ای داغ تو ازل، ولی‌نعمت دل

وی گوهر اشک ماتمت، قیمت دل

 

صد شکر که از میان غم‌های جهان

تنها غم عشق تو شده قسمت دل

 

 

حضرت قرآن

ایمان کنار پای تو حیران نشسته است

ای غیرممکنی که به امکان نشسته است

 

انکار روشنایی خورشید ممکن است

تا روبروی چشم نبینان نشسته است

خشکیدن اشک

یک عمر به اضطراب لب تر کردیم

با یاد تو در عذاب لب تر کردیم

 

بعد از تو روا نبود خشکیدن اشک

این بود اگر به آب لب تر کردیم

گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است

این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است

این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است

 

ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد

چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است

از زیر پای زمزمه، زمزم می‌آورد

هر چه بلا که بر سر عالم می‌آورد منّت گذاشته سر ما هم می‌آورد

 

ابر بلا اگر که ببارد زیاد و تند ایوب با وقار دلم کم می‌آورد

کوتاه سروده
شاید که محرّمت نبودم آقا!

این راز پُر از عذاب پیشت باشد

تصویر من ِ خراب پیشت باشد

 

شاید که محرّمت نبودم آقا!

این اشک، علی الحساب پیشت باشد

کوتاه سروده
حسینیۀ دشت

ابر آمد و گفت اشک نم نم با من

گل گفت که خون دل پر غم با من

 

باد آمد و گفت در حسینیۀ دشت

مداحی امسال محرم با من

مدح حضرت زینب (س)
اکسیر اشک روضه‌تان مس طلا کند

 در واژه‌های شعر تو دیدم وقار را

حُجب و حیای فاطمی این تبار را

 

با تیغ خطبه فاتح صفین کوفه‌ای

مولا سپرده دست شما ذوالفقار را

کوتاه سروده
عاشق تر از اویس قرن

ما را شهید اشک و محن آفریده‌اند

عاشق تر از اویس قرن آفریده‌اند

 

 امر خدای عزوجل بوده در ازل

 ما را برای سینه زدن آفریده‌اند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×