دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غم تا ابد

به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد

که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد

 

سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌‌ای روزی

که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد

دور از تو

انتظارم می‌کُشد، یادی ز ما کن یا حسین

درد هجران را به وصل خود دوا کن یا حسین

 

گر چه دورم، بر نگاه دلنشینت جان دهم

کوفه را با یک نظر چون کربلا کن یا حسین

این دست من لیاقت دامان او نداشت

افتاده دست راست خدایا ز پیکرم

بر دامن حسین رسان دست دیگرم

 

چون دست من لیاقت دامان او نداشت

انداختم به راه، که بردارد از کرم

غم مهر حسین علیه السلام

من غم مِهر حسین با شیر از مادر گرفتم

روز اوّل کآمدم دستور تا آخر گرفتم

 

 بر مشام جان زدم یک قطره از عطرِ حسینی

سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد

وقتی خدا به خلقت تو افتخار کرد

ما را برای نوکریت اختیار کرد

 

کشتی هیچ‌ کس به دل ما محل نداد

امّا حسین آمد و ما را سوار کرد

ابر سیلی

دخترم بر تو مگر غیر از خرابه جا نبود 

گوشۀ ویرانه جای بلبل زهرا نبود

 

جان بابا خوب شد بر ما یتیمان سر زدی

هیچ‌‌کس در گوشۀ ویران به یاد ما نبود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×