دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بلی حسین من

گواه سینۀ عشق ست، داغدارى ما به باغبانى درد است، لاله کارى ما به راه خیزش ما، گر چه نیزه کاشته‌اند جوِى نکاسته از شور تکسوارى ما  

همین سعادت ما بس که بی‌قرار توایم

خمار یک نظر از نرگس خمار توایم

به حال ما نظری کن که ما دچار توایم

 

عذرا تو کشد و موی تو هلاک کند

هلاک موی تو و کشتۀ عذار توایم

کاشکی شمر قصه من بودم...

پشت امواج آبی اروند، می‌فرستیم قاصدک‌ها را

خبری نیست درد دل داریم، بپذیرید نذری ما را

 

توی شعرم هنوز عاشوراست، ساعتش روی عصر خوابیده

مرد می‌خواهم اینکه بردارد، از بلندای نیزه سرها را

 

کاش نوکرت بودیم

کاش ما هم کبوترت بودیم آستان بوس محضرت بودیم

کاش با بال‌های خاکی مان لااقل سایه گسترت بودیم  

جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز

اگر چه مثل محّرم نمی‌شوم هرگز جدا ز روضه و ماتم نمی‌شوم هرگز

مرا ببخش، مرا چون که خوب می‌دانم که توبه کردم و آدم نمی‌شوم هرگز  

من خط به خط ز خواندن تو گریه می‌کنم

ای بخت من چو زلف پریشانی‌ات بلند

شد شام من ز جلوۀ طوفانی‌ات بلند

 

من خط به خط ز خواندن تو گریه می‌کنم

شد ناله‌ام ز صفحۀ پیشانی‌ات بلند

آخرین درس

بهترین روز من و شیرین‌ترین روز تو بود بهترین روز خدا روی زمین، روز تو بود

آسمان در بهت و حیرت بود با چشمان باز

دید غوغایی- ندیده این چنین- روز تو بود  

انگار همین دیروز بود

خانۀ پیرزن ته کوچه

پشت یک تیر برق چوبی بود

پشت فریادهای گل کوچک

واقعاً روزهای خوبی بود

انگشتری سوم خاتم

 هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های

برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

 

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان

درهای حسینیۀ دل را بگشا، های

اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین

گاهی ز روی نِی، سرِ تو می‌خورد زمین

گاهی سرِ برادر تو می‌خورد زمین

 

فریاد "یا حسینِ" دلم می رود به عرش

تا صورت مطهر تو می‌خورد زمین

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×