دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
رزق نوکر

شکر خدا زهرا دوباره رزق این نوکر نوشت

با دست بشکسته مرا روزی‌خور این در نوشت

 

هرگز نمی‌کردم گمان اینجا مرا راهم دهند

نام مرا در بین نوکر‌ها خودش آخر نوشت

 

در جوانی پاک‌بودن شیوۀ عشاق توست

ما که کل سال پای روضه‌ها غم می‌‌خوریم

غصۀ اتمام این ده روز را کم می‌‌خوریم

 

هر سه‌شنبه صبح یا که هر شب جمعه کمیل

بادۀ تقوای خود را پای پرچم می‌‌خوریم

 

اشعار سرخ

اشعار سرخ دل‌شکنش را بیاورید

دم‌نوحه‌های سینه‌زنش را بیاورید

 

دارد صدای قافله از دور می‌‌رسد

اسفند وقت آمدنش را بیاورید

 

مقتدای عزادارها

به اذن حضرت مولا شدم کبوتر تو

که  بال و پر بزنم پای روضۀ سر تو

 

ببخش با پر زخمی، به زحمت افتاده

لباس نوکری‌ام را بریده مادر تو

 

اشک کالایى ا‌ست که در هر دو عالم می‌‌خرند

عاشقانت می‌‌فروشند عیش را، غم می‌‌خرند

دل به پاى روضه می‌‌ریزند، ماتم می‌‌خرند

 

باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد

بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌‌خرند

 

مقیم میخانه

بسم‌الکریم من هو إحسانه قدیم

ما را نگار، کرد به میخانه‌اش مقیم

بوی لباس خونی ارباب می‌‌رسد

صوت حزین مادر سادات، بگذریم

 

رنگین کمان

رنگ عالم شد سیاه

در جهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه

 

تکیه تکیه یاحسین

درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه

 

دست گدایی، سوی تو حاتم گرفته

ماه عزا آمد دل عالم گرفته

زهرا بنی یا بنی دم گرفته

 

هرکس به هر نحوی عزادار شما است

حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته

 

ورطۀ غم

دست ما گیر که در ورطۀ غم می‌افتیم

یاد ما باش که ما یاد تو کم می‌افتیم

 

باید اینجا بنشینیم که ما را بخرند

گریه کن، گریه وگرنه ز قلم می‌افتیم

 

هوای محرم

این شهر را هوای محرم گرفته است

حال و هوای قلب مرا غم گرفته است

 

قبل از دهه برای عزای تو مادرم

اسپند و چایی و رطب بم گرفته است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×