دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ما و امّا

ما کربلا شنیدیم، ما کربلا ندیدیم

سرهای بی‌بدن را، بر نیزه‌ها ندیدیم

 

وامانده، خسته، درگیر، سینه زدیم و زنجیر

زنجیرهای خون را، بر دست و پا ندیدیم

 

عزای قافله سالار دین

بیا که جرعه ده بادۀ الست اینجاست

چهارده خم سربسته هر چه هست اینجاست

 

حضور قائل قالوا بلای صبح ازل

که از صبوحی عشقند مست مست اینجاست

خدای تو گریست

روشن آن دیده که هر شب به عزای تو گریست

صبح زد چاک گریبان و برای تو گریست

 

خواب آدم شود آسوده ز گرداب بلا

خواند نام تو و بر کرب‌وبلای تو گریست

 

ادای حق

عمر صدها نوح می‌خواهد عزای تو حسین

تا بمانیم و بگرییم از برای تو حسین

 

نی غلط گفتم که عمر صد هزاران نوح هم

کم بود بس که عظیم است این بلای تو حسین

ذاتاً

هر که مرا به روضۀ تو راه داده است

تاج محبت تو به فرقم نهاده است

 

از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما

تصویری از عزای محرم فتاده است

هرکه از خود گذرد در سفر کرببلاست

چشم من محفل اشک و غم و اندوه و عزاست

در حسینیۀ دل، هیئت عشق تو به پاست

 

مَحرَم روضۀ تو مُحرِم بیت الله است

تا ابد پرچم سرخ حرمت قبله نماست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×