دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بیشتر...

می‌شود هر روز اشکم در عزایت بیشتر

سوختم از روضه‌ات از‌های‌های ت بیشتر

 

می‌روم دنبالت‌ اما از حرم‌های شما

می‌رود تا کربلایت رد پایت بیشتر

چـشم‌های تـر

شبیه چشم شما چـشم‌های تـر دارد

کسی که خاک حسینیه را به سر دارد

 

تو گریه کردی و شد سرخ چهره، فهمیدم

که وقت روضۀ تـو اشک هم جگر دارد

 

خون جگر برای شما قوت شب شده

بدجور دلشکسته‌ای و گریه می‌کنی

از اشک چهره شسته‌ای و گریه می‌کنی

 

بگذار تا عبای تو را ما تکان دهیم

بر خاک‌ها نشسته‌ای و گریه می‌کنی

لب وا کن و سخن ز تن بی کفن بگو

ما از ازل اسیر پریشانی توییم

دنبال دیدن رخ نورانی توییم

 

ما ورشکسته‌ایم نگاهی، ترحّمی

محتاج یک عطای سلیمانی توییم

شه کرببلا

حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط

فهمی به من بده که بخواهم تو را فقط

 

دردی حواله کن که بفهمم چه می‌کشی؟

بی فایده ست نالۀ آقا بیا فقط

ای وارث خون گلوی سر بریده

دستی بده تا که بگیرم دست‌هایت

چشمی بده تا که کنم گریه برایت

 

دست توسّل دارم و چشم تمنّا

می‌دوزم امشب بر بلندای عطایت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×