دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به یاد لب تشنۀ کربلا بود

تشکر ز خالق نهایت ندارد

که حمد خداوند، غایت ندارد

 

بزرگی و الطاف و احسان سبحان

به رحمت و نعمت، نهایت ندارد

 

کربلایم نمی‌بری؟

روسیاه آمدم، فقیر توام

تشنۀ جامی ‌از غدیر توام

 

در دو عالم شریف و محترمم

تا زمانی که من حقیر توام

 

مانند کربلاست حرم

در ظل روزگار شما، یا ابالحسن

هستیم ریزه‌خوار شما، یا ابالحسن

چون شمع جان نثار شما، یا ابالحسن

آهوی در حصار شما، یا ابالحسن

از خیل دوستدار شما، یا ابالحسن

 

دست شماست روزی کرب و بلای من

من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی

غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی

 

شادم که در حریم تو افتاده بار من

آیا شود ز لطف، خریدار من شوی؟

 

می‌نویسم رضا، رضای حسین

تا خدا و دم خدایی توست

معجزات امام رضایی توست

 

عشق، سلطان واجب التعظیم

شغل ایرانیان گدایی توست

 

ماه ذیقعده ماه پرور شد

شب وصل است و باد می‌آید

دل غزلخوان و شاد می‌آید

 

صوت نقّارۀ شما باز از

سمت باب الجواد می‌آید

 

دل از تو کرب و بلای حسین می‌خواهد

برای آمدنت نجمه بیقرارت بود

هزار سرّ مگو دید و رازدارت بود

 

مدینه شاهد شب زنده داری موسی

تمام بارقه‌ها نیز در مدارت بود

 

عطر ملیح کربلا

حس می‌کنم در صحن تو عطر دعا را

عطر توسل‌های در باران رها را

 

غرق اجابت می‌شود دست نیازش

هر کس که می‌خواند در این مرقد خدا را

 

من آن کبوتر بچۀ جلد رضایم

با اینکه می‌دانست از اول بی وفایم

با اینکه عبدی رو سیاه و بی نوایم

 

شاه خراسان باز ذره پروری کرد

آقا اجازه داد در صحنش بیایم

 

در گوهرشاد دلم رفت به بین الحرمین

تشنه بودیم که باران نجف را دیدیم

اشک بودیم که دامان نجف را دیدیم

 

در نجف منقبت شاه خراسان گفتیم

مشهدت آمده، سلطان نجف را دیدیم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×