دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آیات مریم

سنگینی داغ تو ماتم را به هم ریخت

این روضه چندین بار آدم را به هم ریخت

 

قلب ملائک را به درد آورد اشکت

سوز گلویت عرش اعظم را به هم ریخت

 

هوای حسینی

هوای قلب حسینی، دو چشم بارانی است

هوای میکده از نام دوست رحمانی است

 

گرفته شور محبت همه وجودم را

جدایی من و عشق حسین، ویرانی است

دارد تلظی می‌کند در ساحل دریا

کودک در آغوش است روی دست بابایش

بس مست و مدهوش است روی دست بابایش

 

کی دیده که، رزمنده با قنداقه‌اش آید

گویی کفن پوش است روی دست بابایش

 

ز گهواره تا گور

چو آن روز روز سیاهی نبود

که فرصت به قدر نگاهی نبود

 

گلوی تو در کربلا درس گفت

ز گهواره تا گور راهی نبود

هر شبش شد پر ستاره

رفته تاب شیرخواره، وای بیچاره رباب

نیست وقت استخاره، وای بیچاره رباب

 

برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد

بر لب خشکش اشاره، وای بیچاره رباب

گهوارۀ شکسته

انگار علی مادر تو شیر ندارد

گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد

 

بی حال شدی و دل من ریخته برهم

درمانده شده فرصت تأخیر ندارد

تیر سه پر شکست پرت را

زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف

خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف

 

تحت فشار بودم و چاره نداشتم

جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف

تیر آه

تیر آه از نهاد پدر در بیاورد

وقتی سر از گلوی پسر در بیاورد

 

بی شک برای بردن زیر گلوی تو

حق دارد اینکه تیر سه پر در بیاورد

چیدن مهتاب

پر قنداقه را در خون کشیدند

ز دستان سحر، مهتاب چیدند

 

دل  آهن  به حال آن گلو سوخت

که با تیر سه شعبه، سر بریدند

شهادت حضرت علی اصغر (ع) روی دست پدر بزرگوار

 

باز می‌خواهم به مستی سر کنم

روی طبع خویش را زیور کنم

 

طفل طبعم چون گران جانی کند

دیده بهرش مهد جنبانی کند

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×