دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
من نمی‌دانم چه گویم در جواب مادرت

دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت همچو گیسویت مرا این سو و آن سو می‌کشی می‌کشی آخر مرا با خنده‌‌های آخرت

 

تیر سه شعبه نشست بر جگرم

شکست حرمت نایت، شکست قلب حرم به زیر بار مصیبت شکسته شد کمرم کبوترم که شکستند بی هوا پر من گرفت تیر سه پر مابقی بال و پرم

 

عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات

سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات چه زود این همه تغییر کرد آب فرات چه کرد با جگر تشنه‌ها؟ نمی‌دانم رباب را که زمین گیر کرد آب فرات

 

به یاد محسن زهرا سه شعبه‌ات زده‌اند

غم تو سینه به سینه به این هزاره رسید

به گوشه گوشۀ عالم به هر کناره رسید

 

پدر که خون تو را رو به آسمان پاشید

غمت به ماه و به خورشید و هر ستاره رسید

ای سومین علی حسینی خوش آمدی

امشب برای عرض ارادت به محضرت

زانو زدم به رسم ادب در برابرت

 

جاری شده ست مدحیه‌ات بر زبان من

مستم دوباره از نفحات معطرت

 

حتماً عمو برای تو آبی می‌آورد

مشغول کار هستی و در زیر آفتاب حس می‌کنی که بین تنوری، پُر التهاب

 

هم تشنه‌ای و هم رمضان، نه محرّم است کافی است اینکه روزه بگیری بدون آب

حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب

رفت میدان، ماند در گهواره بوی کودکش ماند مادر، با خیال گفتگوی کودکش

 

حرمله، سوز عطش، تیر سه شعبه، آفتاب لشگری بی رحم بوده روبروی کودکش

 

تیر لالایی

بر فراز دست خورشید، آفتاب دیگری است

هر علی از نور حیدر بازتاب دیگری است

 

فرق دارد با علی اکبر به میدان رفتنش

اضطراب اهل خیمه اضطراب دیگری است

کاکل

چنان ربابۀ مضطر توکلی باید

به حلق پارۀ اصغر توسلی باید

 

عزیز فاطمه، آهسته‌تر قدم بردار

دعا به مادر او کن، تحملی باید

سه جرعه تیر

کسی که از دو لبش کوثر آب می‌نوشید

کسی که باده به نامش شراب می‌نوشید

 

کسی که از قدمش سلسبیل سیراب است

کسی که از دم قدسیش، نیل سیراب است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×