دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ظهر عطش

مادرت نیست ولیکن پسرت هست هنوز

جای شکر است که مهدی به سرت هست هنوز

 

نفست تنگ شده کنج قفس افتادی

باز خوب است که این بال و پرت هست هنوز

چقدر روضه‌ها شبیه هم است

 

آنکه بر محضر شما نرسد

مطمئنا که تا خدا نرسد

 

بهتر است اینکه زیر خاک رود

آن سری که به سامرا نرسد

ما اهل بیت، حامل فریاد زینبیم

من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است

بارانِ غربتم به روی گونه جاری است

 

من آن مسافرم که ز اجداد اطهرم

غربت برای زندگی‌ام یادگاری است

او با شهید کربلا فرقی ندارد

نور تو با نور خدا فرقی ندارد

نزد خدا او با شما فرقی ندارد

 

وقتی که صحبت از حسن باشد چه زیباست

پس عسکری با مجتبی فرقی ندارد

 

سرمایۀ حُسن

سَرور یازدهم کز همه نقص، او بری است

قبلۀ ما، حسن بن علی عسکری است

 

رایج از همّت او، قاعدۀ جعفری است

مدّت دولت او، گر چه کنون، اسپری است

 

لیک در جمله عوالم، متصرّف بُوَدا

جان ز حرمان حضورش، متأسّف بُوَدا

اشک انجم

ای سراپا حُسنِ حی ذوالمنن!

 سوّمین ابن الرّضا! دوّم حسن!

 

ای هزاران آفتابت، مشتری

 یا ابَاالمهدی! امام عسکری!

 

اسو‏ۀ تقوا، خدایی بنده‏‌ای

 هم‏چو جان، در جسم ایمان، زنده‌‏ای

 

آبروی بهشت

سحر، چو مهر ز خوابِ گرانِ شب، برخاست

ز پشت کوه، بر آمد، سپهر را آراست

 

دوباره سفرۀ انوار خویش را گسترد

تمام عالمیان را کنار آن خوان، خواست

 

به هر که یافت، در آن بزم نور، فیض حضور

بداد مژده که فرخنده، عید اهل ولاست

خورشید آشنا

زائر خسته و دل‌آزرده

تا که از دور سامرا را دید

همۀ غصه‌ها و غم‌هایش

رفت و خورشید آشنا را دید

 

السلام علیک ای دو غریب...

السلام علیکما مسموم...

پس شکوه حریم سامره کو؟

السلام علیکما مظلوم…

سامرایی شده‌ام...

یازده بار جهان گوشۀ زندان کم نیست کنج زندان بلا گریۀ باران کم نیست

 

سامرایی شده‌ام، راه گدایی بلدم لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست

 

قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست

یک کرببلا عطش برایش مانده

قلبی که به دست غصه‌ها زنجیر است

مانند هوای سامرا دلگیر است

 

آقای جوان شهر غم‌ها دیگر

از شدت ظلم این زمانه پیر است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×