دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زخم جگر به گریه مداوا نمی‌شود

چشمی که بسته‌ای به رخم وا نمی‌شود؟

یعنی عمو برای تو بابا نمی‌شود؟

 

ای مهربان خیمه، حرم را نگاه کن

عمه حریف گریۀ زن‌ها نمی‌شود

حسنم باز جوان شد، و به میدان آمد

زنده ماندم ششمین روز تو را هم دیدم

خواستم از تو حماسی بسرایم، دیدم

 

تو در آغوش عمو هستی و در چشم شما

نه یکی بلکه دو تا چشمۀ زمزم دیدم

 

آه ای غزل چگونه ببینم قصیده‌ات

در سرخی غروب نشسته سپیده‌ات

جان بر لبم زعمر به پایان رسیده‌ات

 

آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد

آوای ناله‌های بریده بریده‌ات

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×