دل سپردم به مهر مهرویی

گرچه آلود‌ه‌ای خرابم من

عرش اعلی اگر شود جایم

خاک راه ابوترابم من

امروز روز عید خدا، روز یا علی است

نقل دهان خلق و کلام خدا علی است

فریاد جنّ و انس و ملک یکصدا علی است

جبریل را ترانۀ یا مرتضی علی است

صحرا به صحرا باد و توفان موج می‌‌زد

آنجا بیابان در بیابان موج می‌‌زد

با پشته‌‌های ماسۀ در شن نهفته

مغرورتر از قلۀ در ابر خفته

ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست

هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست

من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک

جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست

آتش گرفت هرکه می از این سبو کشید

دیوانه شد هر آنکه ننوشید و بو کشید

مدح تو را نمی‌شود آسان سرود و گفت

باید که دست، یکسره از آبرو کشید

ما کهنه شرابیم، به پیمانۀ ساقی

ما بست نشستیم به میخانۀ ساقی

با این همه می، ‌‌عقل نمانده به سر ما

زنجیری عشقیم، و دیوانۀ ساقی

چرخش چرخ و فلک بسته به چشمان علی است

همۀ عمر جهان، بسته به یک آن علی است

همه از سفرۀ او روزی خود را دارند

آفرینش به خدا سفرۀ احسان علی است

بار دگر لب به سخن تر کنم

رو به رواق و صحن حیدر کنم

مدح علی بر لبم آغاز شد

بال و پرم سمت نجف باز شد

تا ملائک همگی دور علی چرخیدند حاجیان را ز ارادت به علی سنجیدند

حاجیانی که همگی منتظر حق بودند در بر احمد مختار، علی را دیدند