دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
غارت خرگاه

 

چون ز کار قتل شه پرداختند

                        سوی خرگاهش به غارت تاختند

 

حمله بردند از سر خیره‌سری

                        جُسته سبقت هر یکی بر دیگری،

آفتاب بر خاک

گل در مسیر غارت کولاک مانده بود

زیر تهاجم خس و خاشاک مانده بود

 

در پیش چشم مضطرب و شرمگین رود

روح لطیف آب عطشناک مانده بود

هنگام غارت

وقتی‌که آتش در میان خیمه‌ها افتاد

هنگامِ غارت شد ..

ناگه سران کوفه لرزیدند

بین وسایل نامه‌های خویش را دیدند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×