دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
عزای سوختن

نفس نفس زدنم را حسین می‌‌بیند

جراحت بدنم را حسین می‌‌بیند

 

نحیف هستم و آتش به جانم افتاده

و شعله‌های تنم را حسین می‌‌بیند

 

شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت

فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله

اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله

به انتظار پناه تو یا ولی الله

نشسته بر سر راه تو یا ولی الله

 

محرم صادق

دلم هوای بقیع دارد و غم صادق

عزا گرفته دل من ز ماتم صادق

 

دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم

زنم به سینه که آمد محرم صادق

 

استعارۀ کرببلا

به غمزه‌ای نظرت صد مه و ستاره کشید

نظارۀ تو ابوحمزه و زراره کشید

 

غریب هستی و چون مادرت نشد آقا

سر مزار شما گنبد و مناره کشید

 

قیمت گوهر

یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد

شیخ الائمه حرمتش آخر شکسته شد

 

آتش گرفت بار دگر خانۀ علی

شاید به ضربۀ لگدی در شکسته شد

 

قلب سوخته

گفتم خلیل زاده‌ام، آتش عقب کشید

دستى به روى شانۀ من با ادب کشید

 

لعنت بر آنکه آتش از او با حیاتر است

از پشت سر لباس مرا با غضب کشید

 

به یاد غربت علی

دوباره یاد مادری که کشته پشت در شده

دوباره حرف آتش و دری که شعله‌ور شده

 

به یاد غربت علی دوباره بسته ریسمان

به جای گردن پدر به گردن پسر ‌شده

 

آبروی نجیب

مباد آن که عبای تو یک کنار بیفتد

میان راه، تن تو بی اختیار بیفتد

 

تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند

که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد

 

عرش خدا

بر هم نزن نماز مرا، بی هوا نزن

حالا که می‌‌زنی، جلوی آشنا نزن

 

سجاده و عبای مرا می‌‌کشی، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

 

گودال خون

در آشیانه، مرغ آمینی پرش ریخت

گرم نیایش بود و دشمن بر سرش ریخت

 

در کوچه با پای برهنه، دست بسته

آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×