دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نور داور

 

بر روى حسین، نور داور، صلوات

 بر موى ابوالفضل دلاور، صلوات

 

میلاد حسین است و ابوالفضل رشید

 بفرست تو بر این دو برادر صلوات

کمان آرشی

در هم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته

بسکه چشمش وا شده ابروش خم برداشته

 

از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه

این کمان آرشی را از عجم برداشته

خورشید با قمر

رفت خورشید با قمر برگشت

خنده روی لب پدر برگشت

 

شهر را جور دیگری می‌دید

هر که آن روز از سفر برگشت

پروانه شد

این قصه را بشنو ز من

کز بعد زهرا بوالحسن

 

آن خسرو شیرین سخن

با قلب پر درد و محن

طلوع

          

مه شب کند هماره به چرخ برین طلوع 

در روز کس ندیده کند بر زمین طلوع‏ 

 

من دیده‌‏ام ولیک که اندر زمین مهی 

چون آفتاب کرده به روزی چنین طلوع‏ 

ترجیع بند حضرت عباس (ع)

      

تو آمدی و روشنی روز و شب شدی

از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی

 

در قامتت اگر چه قیامت ظهور داشت

الگوی بندگی و وقار و ادب شدی

برای تماشات یوسف رسیده

دلی دارم و خانۀ بوتراب است

سری دارم و خاک عالیجناب است

 

عوض کرده روز و بم جای خود را

که ماهی دمیده پر از آفتاب است

 

خیره به دست رازق باب الحوائجم

آغاز می‌کنم سخنم را به نام ماه

دم می‌زنم دوباره ز لطف مدام ماه

 

سر می‌زنم به دور سرایش تمام سال

شعبان که می‌شود به خدا در تمام ماه

 

به مناسبت ولادت حضرت عباس (ع)
نخل ام‌البنین ثمر داده

 

جبریل آمده خبر داده

به همه مژدۀ سحر داده

 

خبر از فیض مستمر داده

نغمه‌ای عاشقانه سر داده

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×