دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حسین بحر کرم

 

هر کسى در پى گم‌گشته‌ی ما می‌گردد

دل، جدا می‌رود و دیده، جدا می‌گردد

 

بر سر راه، چو فطرس به حریم کرمش

دل هر جایى ما، در همه جا می‌گردد

 

بند سوّم

 

فلک علم، اختر آورده

 صدف عشق، گوهر آورده

 

پدر مهربان هستى بین

 پا به دامان مادر آورده

ذبح عظیم

 

حسین! اى همه هستى نثار مقدم تو!

 بهار دین و سیاست بُوَد محرّم تو

 

کنند منع عزاى تو دشمنان، چون هست

 سِلاح خانه برانداز کفر، ماتم تو

سرمایۀ هستى

هر که با عشق تو راهى به محرّم دارد

 هر کجا هست، سراپرده‌ی ماتم دارد

 

مکتب سرخ تشیّع ز محرّم باقى است

 جان ما برخى دینى که محرّم دارد

 

زیارت کربلا

 

عشق بر جان خرد بلاى تو را

 عقل می‌پرورد ولاى تو را

 

اى حسین! اى که هل اتى باشد

 ورقى دفتر عطاى تو را!

سوزیم به یاد لب عطشان حسین

 

ماییم مدام دیده گریان حسین

 سوزیم به یاد لب عطشان حسین

 

پروا نبُوَد ز نار نیران، ما را

 داریم چو ما دست به دامان حسین

بین الحرمین

دل بستنِ بر حسین دِین است مرا

پرداخت دِین، فرض عین است مرا

 

با داغ حسین و یاد غم‌های حسن

امّید دو بین الحرمین است مرا

 

عنایت

مولای خوب من! به بد من نظر مکن

زین در مرا به در مکن و دربه‌در مکن

 

ای نظرهً رحیمه فروغ نگاه تو!

بر نوکرت به جز به عنایت، نظر مکن

 

آفتاب عاشورا

آن گل که دل انگیزترین گل‌ها بود

آرایش باغ عصمت زهرا بود

 

در پرده‌ی میلاد جهان‌تاب حسین

تابیدن آفتاب عاشورا بود

 

شفاخانه

در هر دو جهان، حسین جانانه‌ی ماست

 آن کاو نه حسینی است، بیگانه‌ی ماست

 

گر هر شبه داریم عزایش چه عجب؟

 چون بزم عزاى او شفاخانه‌ی ماست

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×