دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ای کاش رو به خیمه بیایی تو

 

آتش کشید چشم تو صحرا را، روزی که شانه‌های زمین لرزید

باران دلش برای خودش می‌سوخت، وقتی‌که چشم‌های تو را می‌دید

 

می‌دید عاشقانه پریدن را، رگبار و تیرها و دویدن را

گفتی که سنگ‌ها همه تاریک‌اند، باید به عشق آینه‌ها جنگید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×