دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حسیـن، وجــه خـــداست

کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست

مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست

 

به هــرکــه می‌نگـرم در لباس احرامش

دلش به جانب کعبه است و رو به سوی خداست

رنگ نینوا

صدای صاعقه آمد که در هوا زده بود

گمان کنم که خدا مرد را صدا زده بود

 

در این میانه، عطش، این حقیقت مکشوف

به بوم زندگی‌اش رنگ نینوا زده بود

دریای عطش (بند سوم)

بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن از تاول برپا و به هر گوشه دویدن

 

از مادر بیمار به دنبال، دواندن از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن

لااقل زینبی کنارت بود

تک و تنها چه کار خواهی کرد

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می‌شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

عطر دعا (به مناسبت روز مخصوص زیارت امام رضا علیه السلام)

حس می‌کنم در مرقدت عطر دعا را

عطر توسل‌های در باران رها را

 

آهم کبوتر می‌شود تا گنبد تو

می‌آورد فریادهای یا رضا را

ناخدای کشتی دین

ای با‌خبر ز درد نهانت خدای تو

نَبوَد سزای، گوشۀ تبعید جای تو

 

این سجده‌گاه، عاقبتش قتلگاه شد

زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو

انگار که کهکشان به خاک آمده است

آن اسب سپید، سرخناک آمده است

از جنگل تیغ، سینه‌چاک آمده است

سرها بر روی نیزه‌ها می‌تابند

انگار که کهکشان به خاک آمده است

شهید ظهر تشهٌد

کجاست کعبه اگر مسجد الحرام تویی تو

قسم به کرب‌و‌بلا، حج من، تمام تویى تو

 

همه نمازى و نیت، قیامِ توست قیامت

شهید ظهر تشهّد تویى؛ سلام، تویى تو

مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا؟

خون چرا از دوری خاکت نبارم؟ کربلا!

مانده‌ام من بی تو از دنیا چه دارم کربلا؟

 

گفته‌اند از آسمان‌ها، من ولی از کودکی

در هوای بوی خاکت بی‌قرارم کربلا

لطف و احسانت گدا را حاتم طایی کند

ای تمام هستیَم بادا فدایت یا حسین

شکر حق دارم به دل مهر و ولایت یا حسین

 

لطف و احسانت گدا را حاتم طایی کند

ای دو عالم بر سر خوان عطایت یا حسین

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×