دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
فراق کرب و بلا

یا در فراق کرب و بلا می‌کشی مرا

یا با غم امام رضا می‌کشی مرا

 

بالای سر اگر نکشی‌ام بدون شک

پایین پای خود به خدا می‌کشی مرا

زائران حرم جد تو را می‌بخشند

قبل از آنکه بنویسند جزای همه را

می‌سپارند به تو قدر و قضای همه را

 

شب قدر است ولی قدر نمی‌دانیمت

که تو باید بدهی اجر و سزای همه را

 

لبّیک فنا

از مکّه به صحرای بلا تاخت حسین

در کرب‌وبلا، کعبه دل ساخت حسین

 

احرامی خون ببست در مسلخ عشق

لبّیک فنا به شور بنواخت حسین

کوتاه سروده
ما را ز خاک کرببلا آفریده‌اند

ما را ز خاک کرببلا آفریده‌اند

 با ذوق چشم‌های خدا آفریده‌اند

 

 ما را ز خاک و یکصد و ده خمرۀ شراب

 تنها به عشق آل عبا آفریده‌اند

به استاد فرشچیان و تابلوی عصر عاشورایش
در ظهر عشق

ذوالجناح آمد و آیینۀ زخم است تنش

هرچه آیینه به قربان چنین آمدنش

 

این زبان بسته چه دیده است که در ظهر عطش

چشمه در چشمه سرشک است زبان سخنش

کربلا تو بگو

از عمق درد، غریبانه، کربلا تو بگو

هر آنچه دیده­‌ای آری به چشم‌­ها تو بگو

 

بگو که خاک تو، آکنده از خدا شده است

بگو که وسعت یک قرن در تو جا شده است

یک عمر خواندی از غم آقای تشنه لب

خورشید سر زد از سحرت أیها الغریب

از سمت چشم‌های ترت أیها الغریب

 

تو ابر رحمتی که به هر گوشه سر زدی

باران گرفت دور و برت أیها الغریب

گریه کن غم‌های این بی کس حسین است

بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست  یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست بر گریۀ زهرا قسم مدیون زهراست چشمی که گریان عزای مجتبی نیست  

یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت

 اى که پیچید شبى‌ در دل این کوچه صدایت! یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت

تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست ای شب تار عدم،  شام غریبان عزایت!

کوتاه سروده
خط کوفی

 

از کرب و بلا به خویش بر می‌گردیم

با داغ تو، دل پریش بر می‌گردیم

 

تا خط و زبان ما نگردد کوفی

از بیعت نفس خویش بر می‌گردیم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×