دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
اى سرزمین کربلا در انتظارت

یک شب که عشقت باز از دل در گذر شد

نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد

 

تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم

هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد

از کربلای تشنۀ دل‌ها عبور کن

تا دست کردگار تو را بی نشان نوشت

گفتم مگر که می‌شود از آسمان نوشت؟

حالا دگر که می‌شود و می‌توان نوشت

باید تو را همیشه امام زمان نوشت

بیا تا غصه‌ها پایان پذیرد

بیا تا قلب خسته جان بگیرد

بیا تا غصه‌ها پایان پذیرد

بیاور با خودت مشک عمو را

بیا تا کودکی عطشان نمیرد

به مناسبت ولادت امام زمان (عج)
در دست توست پرچم سقای کربلا

مثل شروع یک جَرَیان در مسیر رود

 افتاد راه آخرمان در مسیر رود

 

دارد خبر ز آمدنی می‌دهد نسیم

 لب بسته باش و باز بمان در مسیر رود

داغی که از جنس لاله ا‏ست

می‌‏آید از سمتِ مغرب، اسبی که تنهای تنهاست   تصویر مردی که رفته ا‏ست، در چشم‌هایش هویداست

یالش که همزاد موج است، دارد فراز و فرودی اما فرازی که بشکوه، اما فرودی که زیباست

در کربلا شکسته شد آئینۀ علی

در راه عشق مقصد آئینه ها یکی ست

میعادگاه و قبلۀ اهل ولا یکی ست

 

در سیر خلق، راه وصال خدا یکی ست

یعنی حقیقت نجف و کربلا یکی ست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×