دسترسی سریع به موضوعات اشعار
عطش عشق
در محرّم ثمر عشق و وفا را دیدم
حاصل کوشش یاران خدا را دیدم
عشق پرواز که در بالِ نگاهم گل کرد
صحنۀ پر تپش کرببلا را دیدم
گل نیلوفر
آهسته میسوزد در آتش بالهایم، بابا ببین گنجشک بیبال و پرت را
آن دستهای بی مروّت میکشاند، بر خارها با تازیانه دخترت را
بابا ببین! این گرگهای وحشی شام، امشب برهنهپایمان زنجیر کردند
در کوچهها با شور و دف ما را دواندند، دیدی صبوریهای یاس پرپرت را
ماه یها
اسیر موجهای سرکش تقدیر, ماهیها
و میمیرند! شایدزود, شاید دیر, ماهیها
گروهی سایۀ امن خدا برنعش اقیانوس
گروهی در فریب فتنۀ تزویرماهیها