دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
دو تا کریم

حسن شدی که کریمان فقط دو تا باشند

دو تا کریم در عالم برای ما باشند

 

حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند

کبوتران همه راهی سامرا باشند

 

بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن

 

پا از گلیم بیشتر انداخته گدا

وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا

اطراف صحن بال و پر انداخته گدا

گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا

 

دور از وطن

دیگر توانی در میان پیکرت نیست

آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست

 

لعنت به این زهری که آبت کرد این طور

در بسترت انگار جسم لاغرت نیست

 

علت گریه

این چند روزه لرز تنت بیشتر شده

شاید تو را هم از قفس غم رها کنند

این آب از گلوی تو پایین نمی‌رود

بس کن دگر، بگو پسرت را صدا کنند

 

روضه‌های خیزران

باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد

وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد

 

ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم

جایی که فرزندت در آنجا روضه‌خوان باشد

 

کریم دیگر

هر که می‌خواهد که در سرها سری پیدا کند

پیش تو باید مدال نوکری پیدا کند

 

یک حسن هم بود در این خانواده که خدا

خواست تا ملکش کریم دیگری پیدا کند

 

روح تو در عرش بود و در خور تو جبرئیل

گشت در کل زمین تا مادری پیدا کند

 

چراغ مهر و ماه

دل امام زمان، زین عزا پریشان است

 که مرقد دو ولی خدای، ویران است

 

به شهر سامره شد، قبّه‌‏ای خراب کز آن

 زمین و عرش و سماوات، نور باران است

 

شاه بیت وجود

چند دلا! روز و شب، در این سپنجی سرا

ندیم حرصی و آز؟، اسیر نفْس و هوا؟

 

به چشم عبرت ببین کز این دیار فنا

بسیج عقبی کنند، به هر صباح و مسا

 

 

قطار از پی قطار

رسید از صبا خبر که شد موسم بهار

چمن‏ها، پر از نشاط، دمن‏‌ها پر از نگار

 

ز هر سو زمرّدین، در و دشت و جویبار

گل و سنبل و سمن، قطار از پی قطار

 

اشک انجم

ای سراپا حُسنِ حی ذوالمنن!

 سوّمین ابن الرّضا! دوّم حسن!

 

ای هزاران آفتابت، مشتری

 یا ابَاالمهدی! امام عسکری!

 

اسو‏ۀ تقوا، خدایی بنده‏‌ای

 هم‏چو جان، در جسم ایمان، زنده‌‏ای

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×