دسترسی سریع به موضوعات اشعار
حبّ الوطن
آهو از دشت غزل دل بکن استثنائاً
بوی سیب آمده چون از ختن استثنائاً
من خراسانیام، اما وطنم کرببلاست
متفاوت شده «حبّ الوطن» استثنائاً
بوی فراق
بوی فراق میدهد این گریههای من
ماتم گرفته شال سیاه عزای من
شرمندهام که از غم زینب نمردهام
آقا ببخش، در گذر از این خطای من
مدح حضرت زینب (س)
اکسیر اشک روضهتان مس طلا کند
در واژههای شعر تو دیدم وقار را
حُجب و حیای فاطمی این تبار را
با تیغ خطبه فاتح صفین کوفهای
مولا سپرده دست شما ذوالفقار را
به یحیی و سیاوش جلوه میبخشد گل خونت
نمیدانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم
تو را در مثنوی، در نی، تو را در های و هو، در هی
تو را در بند بند نالههای بیصدا دیدم
تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی
تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم