دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
مهتاب در حجاب

آنان که مشق اشک مرتب نوشته‌اند

با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند

 

آنان که بال گریه درآورده‌اند را

هم دوش انبیاء مقرب نوشته‌اند

با اسب خطبه بر سر آن قوم تاختم

می‌رفتم و گدازه صفت می‌گداختم

تا دیده‌ام یکایکشان را شناختم

 

رد گشتم از صف صدقات و نگاه‌ها

در هر ردیف قافیه‌ها را نباختم

انگار حیدری تو، انگار زینب است او

برنیزه تکیه داده تنهاتر از همیشه

با چهرۀ خماری زیباتر از همیشه

 

بذر ترانه بارید از ابر خطبه‌هایش

اما زمین دل‌ها صحراتر از همیشه

 

شعر ورود به کوفه
تو عین آسمانی و این شهر عین خاک

این پشت بام‌ها که تو را سنگ می‌زنند دارند روی وجه خدا سنگ می‌زنند

با قصد خرد کردن عکس صفات حق سوی تمام آیینه‌ها سنگ می‌زنند  

گریۀ مشک

باز این دل این دل توفانی‌ام می‌برد تابی سر و سامانی‌ام

انتظاری تازه دارد چشم من می‌شکوفد خوشه‌های خشم من

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است 

هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

 کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است  

یک اربعین، کنار عدو، وای! وای! وای!

یک اربعین، به نیــزه ســر یـار دیده‌ام

یک اربعین، چو شمع به پایش چکیده‌ام

 

یک اربعین، به ضربۀ شلّاق ساربان

بر روی خــارهای مغــیلان دویده‌ام

 

چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفاشان!

حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی

حسین فاطمه را گرم، یاوری کردی

 

غریب تا که نمانَد حسین بی عباس،

به جای خواهری آنجا، برادری کردی

خطابه‌های دوباره

هول و هراس باز دوباره شروع شد

چشمان هیز و معجر پاره شروع شد

 

اینجا عجیب طبل و کف و سوت می‌زنند

بر آستین پاره نظاره شروع شد

اقتدار فاطمی

دارد به دل صلابت کوه شکیب را

از لحظه‌ای که بوسه زده زخم سیب را

 

با اقتدار فاطمی خود رقم زده

در کربلا حماسۀ أمن یجیب را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×