دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بگذار با نگاه تو مانند حرّ شوم

این روزها که می‌‌گذرد، غرق حسرتم

مثل قنوت‌های بدون اجابتم!

 

بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه

تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!

 

اویس قرن

خشکی چشم پشیمان مرا دریابید

به غباری سر مژگان مرا دریابید

 

من اویسم ز قرن آمدم، آقایم نیست

چشم‌های تر حیران مرا دریابید

 

یاحسین، آبروی منتظر است

غم ما کم، غم نگار زیاد

چشم ما خشک و اشک یار زیاد

 

قول‌های وفاشده معدود

زدن زیر هر قرار، زیاد

 

صلوات عرشیان

هر جا سخن از رقیه جان می‌آید

صوت صلوات عرشیان می‌آید

 

در مجلس این سه ساله من معتقدم

عطر خوش صاحب الزمان می‌آید

 

خاک قدم رقیه

خاک قدم رقیه باشی عشق است

زیر علم رقیه باشی عشق است

 

با مهدی صاحب الزمان از ره لطف

یک شب حرم رقیه باشی عشق است

 

محرم مثل تو ناحیه می‌خوانم؟ نمی‌دانم

چرا آوارۀ کوه و بیابانم؟ نمی‌دانم

چه می‌خواهد غم عشق تو از جانم؟ نمی‌دانم

 

به سمت آسمان رو می‌کنم هر جمعه می‌پرسم

کجایی ماه پشت ابر پنهانم؟ نمی‌دانم

 

ظلمت دل

زمان لطف، صحبت از حقارتم نمی‌کنی

کریمی‌ و نظاره بر لیاقتم نمی‌کنی

 

تو را ز یاد می‌برم زمان معصیت، ولی

مرا مؤاخذه برای غفلتم نمی‌کنی

 

قطره بودم، در حریم کربلا دریا شدم

راه را گم کرده‌ام، آواره و تنها شدم

یاد آقایم نبودم، غرق در دنیا شدم

 

دل سپردم به همه، الا عزیز فاطمه

حق من بوده دچار غصه و غم‌ها شدم

 

ای دیده بیا همدم داغ جگرش باش

یک روز پی کسبی و در فکر معاشی

یک روز شدی غرق تماشای حواشی

 

ای طالب طوف نوۀ زادۀ کعبه

وقتش نشده تا که سرت را بتراشی؟

 

غلام حیدر

از عطای فاطمه من مبتلا بر حیدرم

از ازل تا روز محشر ریزه‌خوار این درم

 

مرتضی خود گفته بابای من مسکین بُود

او بود بابا و زهرای مطهر مادرم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×