دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
أین الحبیب؟

دست در دست باد می‌‌ریزد

به روی شانه گیسوان سپید

موج در موج می‌‌تراود نور

از دو چشمش، دو چشمۀ خورشید

 

ای سلیمان هدیۀ مور است، از من کن قبول

هرچه مستی‌ها فزون‌تر، هست ساغر بیشتر

چون پیام عاشقی دارد پیمبر بیشتر

عشق خواهر باشد و مهر برادر بیشتر

دارد اصلاً کربلا از کوفه لشگر بیشتر

 

اسم رمز

هر چه از روز واقعه می‌رفت

دل عاشق به شور می‌افتاد

داشت کم‌کم غروب می‌آمد

داشت از عشق دور می‌افتاد

 

اوج مادری

شکوه عاطفه را بین معجرش می‌برد

دعای قافله‌ای در پی سرش می‌برد

 

به سمت قبله گرفته قنوتی از حاجت

در آرزوی اجابت به محضرش می‌برد

 

امیری حسین و نعم الامیر

بتاب ‌ای رخت مهر و ماه منیر

بده رخصت رزم‌مان ‌ای امیر

 

که هستیم از زندگی هر دو سیر

به روی سر ما تو قرآن بگیر

 

زخم برابر

لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید

کربلا بار دگر عرصۀ محشر می‌دید

 

وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله

پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید

 

دیدم آخر آنچه را نادیدنی است

در دل من داغ‌ها از لاله‌هاست

همچو نی در بند بندش ناله‌هاست

 

با خیال لاله‌ها صحرانورد

راه می‌پوید ولی با پای درد

 

میهمانی آتش

«ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد»

سفیدرویی عالم نصیب عابس شد

 

شجاع و پردل و جرئت، بلندبالا بود

همان که شیر سیاه سپاه مولا بود

 

روسپید

رو سیاهی که می‌رسد اینجا، عاقبت روسپید خواهد شد

سیب می‌بوید و کنار حسین، در نهایت شهید خواهد شد

 

هرکه گندم نداشت خوشۀ او، هر که خالی‌ترست توشۀ او

خرمنش می‌شود پر از برکت، کوله‌اش پر امید خواهد شد

 

معرکۀ لاله‌ کاری‌

بریز در دل من هر چه داری از غربت

کجاست مأمن غم‌های کاری‌ات ؟… اینجا!

 

تمام عمر غمت را کشیده‌ام بر دوش

چرا کنون نکنم غم گساری‌ات اینجا؟

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×