دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کوتاه سروده
خورشید نمایان شده از زاویه‌ات

شب جامه سیاه کرده در مرثیه‌ات

خورشید نمایان شده از زاویه‌ات

گفتند به لب‌های حسینت نرسید

در کرب و بلا قطره‌ای از مهریه‌ات

 

نذر حضرت عباس (ع)
دست تو همهمۀ بال ملائک را دید

 روی پیشانی او باب تشهد وا بود اشهد اَنَّ که او هم پسر زهرا بود

آب می‌داد عطشناک‌ترین صحرا را چشم‌هایش که به سمت افق اعلا بود

آیه‌های کوثرش اعجاز کرد

بی‌امان بغض ملائک می‌شکست، خلوت خاموش هر ناقوس را

آسمان واژه به واژه می‌نوشت، غربت شب‌های اقیانوس را

 

دست‌های تیرۀ کفر و حسد، می‌زند سیلی به روی ماه شب

بغض می‌ریزد درون چاه شب، تارها سازد غمی محسوس را

 

با سکوت مرگبارش فتنه‌ای، می‌شکافد سینۀ آیینه را

سنگ‌ها آهسته پرپر می‌کنند، سینه سرخِ در قفس را

بانوی آب و آینه

دریای پرسخاوت و موّاج کائنات

بانوی آب و آینه‌ای کشتی نجات

 

از آسمان هفتم تا پهنۀ زمین

روشن‌تری تو از همۀ جلوه‌های ذات

 

حتی فرشتگان خدا غبطه می‌خورند

بر زمزم زلال تو ای کوثر حیات

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

آتش زدند بر سر ایوان کبریا

آتش کشید پر سوی دامان کبریا

 

در آن غروب حادثۀ سرخ عشق وخون

در خون نشست یکسره چشمان کبریا

 

جای بوسه

پایی که من به روی تمنا گذاشتم

دست تملکی است به دریا گذاشتم

 

حتی خدا معاوضه با ملک من نکرد

دستی چو روی عالم بالا گذاشتم

به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
مهتاب در حجاب

آنان که مشق اشک مرتب نوشته‌اند

با خط عشق این همه مطلب نوشته‌اند

 

آنان که بال گریه درآورده‌اند را

هم دوش انبیاء مقرب نوشته‌اند

شکست

رو کنی گر روی خود را گرچه سرتا پا شکست

رو نمی­‌آرد به بازار بتان الّا شکست

 

خاک خشک کعبه بنا بنموده بود

خاک قربانگاه تو تر گشت و قیمت را شکست

کوتاه سروده
قیامت می‌شود از اشک زهرا

خروش ناله در عرش است بر پا

قیامت می شود از اشک زهرا

 

سری را خولی آورده به کوفه

تنی مانده رها بر خاک صحرا

 

خلوت مولا

چون روی تو چو روی به صحرا گذاشتند

داغ لب تو بر دل دریا گذاشتند

 

فطرس کجاست حق پرش را ادا کند

اینان تو را به معرض گرما گذاشتند

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×