دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
هرکه دارد هوس کرببلا، آماده است

ای که جز خانۀ تو، خلوت ما نیست که نیست

هر چه گشتیم در این میکده جا نیست که نیست

 

من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک

جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست

 

استاد پیکار یل ام‌البنینی تو

امیرالحق، امیرالعشق، امیرالمؤمنینی تو

خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو

 

تو را خواندند بی‌همتا و رقصیدند در آتش

علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی این‌چنینی تو

 

یاران غدیریم و پریشان حسینیم

ما کهنه شرابیم، به پیمانۀ ساقی

ما بست نشستیم به میخانۀ ساقی

 

با این همه می، ‌‌عقل نمانده به سر ما

زنجیری عشقیم، و دیوانۀ ساقی

 

مادری آتش گرفت و دختری آتش گرفت

روز اول بسته کار عاشقی را با خدا

آنکه پای نخل‌های کوفه رفته تا خدا

 

هر اولوالعزمی که می‌گویند خاطر خواه اوست

عهد بسته پای عشقش با پیمبرها خدا

 

آنکه حسینش سند کربلاست

بار دگر لب به سخن تر کنم

رو به رواق و صحن حیدر کنم

 

مدح علی بر لبم آغاز شد

بال و پرم سمت نجف باز شد

 

می‌رسد بوی ماه غصه و غم

کوری چشم دشمنان بتول

ربّ تو را خوانده جان و نفس رسول

گفت احمد که حج و صوم و صلاه

با ولای تو می‌‌شود مقبول

 

عشق حق

فرمود نبی: علی ولی الله است

خورشید ولایت و دلیل راه است

 

زهرا است دل من و حسن دلبندم

عشق است حسین و عشق حق دلخواه است

 

بابای همه

باورم نیست که خیبر شکن از پا افتاد

حضرت واژۀ برخواستن از پا افتاد

 

کم نمکدان تو را هر که نمک خورد، شکست

باز با زخم سرت کعبه ترک خورد، شکست

 

زینب مهیا می‌شود، شام غمت را

اشک اذان بر دامن گلدسته جاری است

منبر اذان می‌گوید و محراب قاری است

 

در سوگ خورشید، آسمان غم می فشاند

بار غمت را کوه با خود می کشاند

 

وای از کرببلا

باز هم خانه و یک بستر خون‌آلوده

زنده شد خاطرۀ‌ مادر خون‌آلوده

 

شیر مرد احد افتاده، کجایی زهرا؟

تا ببندی سر این حیدر خون‌آلوده

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×