دسترسی سریع به موضوعات اشعار
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
کربلا کشتی آزادی
حزن سنگین صفر یک لحظه خنثی میشود
با قدمهای نگارم قد غم تا میشود
قد غمها تا شد و تا سرزمین کاظمین
مرغ دل پرواز کرد و عشق پیدا میشود
نامهام آرزوی کرب و بلاست
حرف جود است و باز مرغ دلم، سمت بام جواد پر دارد
خسته از راههای نافرجام، به سوی خانهاش گذر دارد
میرود همره نسیم سحر، تا دمی در برش بیاساید
مثل طفلی یتیم و خسته و زار، که به دل حسرت پدر دارد
مانند ماه علقمه باب الحوائجی
هر شاعری است در تب تضمین چشم تو
از بس سرودنی است مضامین چشم تو
چشم جهان به مقدمت ای عشق روشن است
از اولین دقایق تکوین چشم تو
ما را اسیر صبح نگاه تو کرده است
آقا کرشمههای نخستین چشم تو