دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بوی سیب

وقتی نسیم می‌‌وزد، این بوی سیب چیست؟

این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟

 

بی اختیار باز دلم شور می‌‌زند

با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟

 

سلام آفتاب

سایه‌ات تا روز محشر بر سر من مستدام

بهجه قلبی، علیک دائما منی السلام

 

قرص قرص است از کنارت بودنم دیگر دلم

تکیه‌گاه شانه‌های خسته‌ام در هر مقام

 

دل‌شوره‌های آفتاب

این قافله هر چه شتابش بیشتر شد

دل‌شوره‌های آفتابش بیشتر شد

 

جای تمام نخل‌ها، لشگر درآمد

با هر قدم یعنی سرابش بیشتر شد

 

یک کاروان دل

یک کاروان دل، همره دلبر رسیده

زینب بیا که منزل آخر رسیده

 

یاران فرود آئید، این وادی طور است

وعده ز سوی حضرت داور رسیده

 

دیدۀ دریایی

رنگ‌ها رنگ خزان است، بیا برگردیم

این سفر بار گران است، بیا برگردیم

 

صحبت از جایزه و ملک ری و گندم بود

خواهرت دل‌نگران است، بیا برگردیم

 

روح آیۀ تطهیر

در سکوت شکستۀ صحرا

کاروانی ز دور شد پیدا

 

کاروان عشیرۀ سادات

کاروان قبیلۀ طاها

 

حجت قبول!

آمدی ‌ای حاجی کرب و بلا، حجت قبول

سر در آوردی چرا از نینوا؟ حجت قبول

 

صاحب کعبه! چرا از کعبه آواره شدی؟

کعبه‌ات اینجاست ‌ای خون خدا؟ حجت قبول

 

نام این صحرا ز دیده اشک جاری می‌‌کند

ای امیرالحاج! قلبم بی‌قراری می‌‌کند

تا که از غصه نمیرم، گریه یاری می‌‌کند

 

جان من کمتر بگو، کرب و بلا، کرب و بلا

نام این صحرا ز دیده اشک جاری می‌‌کند

 

داغ تنهایی

می‌سوزم و چون آتشی در احتراقم

آه ‌ای اجل از چه نمی‌آیی سراغم؟

 

این دشت نیت کرده یارم را بگیرد

ای مرگ مرهم شو بر این زخم فراقم

 

منزل آخر

نینوا دشت بلا، غاضریه، کرببلا

زینبم غم نخوری، منزل آخر اینجاست

کربلایی که به من وعدۀ آن را دادند

جدم و مادرم و حضرت حیدر، اینجاست

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×