دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چقدر صحنۀ اعجاز عاشقی زیباست

شروع فصل سرودن، شروع ماتم هاست و درنگاه ِ تمام ِ فرشته‌ها غوغاست چقدر تشنه پریدن به کامشان شیرین چقدر وسعت دل‌های پاکشان دریاست

 

زنی درد آشنا با بانگ «زیبا بود، زیبا بود»

سری بر نیزه می‌خندد و دشتی سرخ و خون آلود غروری منتشر از خاکِ ما تا اوج نامحدود

 

نگاه بی نیاز کودکی شش ماهه اما مَرد و آن سوتر نشسته غرق موج بی نیازی رود

 

منبری از نیزه دیدم، سر به فریادم رسید

مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسید در وداعی تلخ، پیغمبر به فریادم رسید

 

طاقتم را خواهش اکبر، در آن ظهر عطش برده بود از دست، انگشتر به فریادم رسید

 

تو بخوان باز

حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد  در غم تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد  تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت  صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد   

بلی حسین من

گواه سینۀ عشق ست، داغدارى ما به باغبانى درد است، لاله کارى ما به راه خیزش ما، گر چه نیزه کاشته‌اند جوِى نکاسته از شور تکسوارى ما  

همین سعادت ما بس که بی‌قرار توایم

خمار یک نظر از نرگس خمار توایم

به حال ما نظری کن که ما دچار توایم

 

عذرا تو کشد و موی تو هلاک کند

هلاک موی تو و کشتۀ عذار توایم

می‌دانی چرا؟

از زمین تا آسمان آه است؛ می‌دانی چرا؟

یک قیامت گریه در راه است؛ می‌دانی چرا؟

 

بر سر هر نیزه خورشیدی ست یک ماه تمام

بر سر هر نیزه یک ماه است؛ می دانی چرا؟

قرآن ناطق

بگـذار گـریـه، درد دلـم را  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـۀ کـربـلا  کـنـد 

 

مـــاه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه‌ها سر زخمیّ نجمِ ثاقب را

 

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را

از سر مرا تو باز مکن

گیرم که رد کنی دل ما را، خدا که هست باشد محل نده... قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×