دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
قلب زینب ابتدای سورۀ مریم گرفت

غصه و غم خلق شد، هر دو جهان را غم گرفت

از غم تو قلب مخلوقات در عالم گرفت

 

قبل خلقت روضه‌ خواند و در گل آدم دمید

پس خدا اول برای روضۀ تو دم گرفت

 

روایت روشن

برپا شده است در دل من خیمۀ غمی

جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی

 

عمری است دلخوشم به همین غم که در جهان

غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی

 

از کودکی برای غمش گریه کرده‌ام

زینت گرفته هر سخنم با دم حسین

چون عطردان شده دهنم با دم حسین

 

از کودکی برای غمش گریه کرده‌ام

تا روز مرگ سینه زنم با دم حسین

 

سفرۀ حاتم

در صحن دل وزیده هوای محرمت

بر گوش جان رسیده صدای محرمت

 

ما بیقرار، منتظر روضه مانده‌ایم

اصلا تمام سال، فدای محرمت

 

ده ماه همه منتظر ماه تو هستند

غیر از غم معشوق در عالم خبرى نیست

جایی خبرى نیست که از غم خبرى نیست

 

پروانه پرش سوخت، ولى آبرویش شد

ما هم دلمان سوخته، این کم خبرى نیست

 

سمت روضه آمدن طی طریقت کردن است

در میان جمعم اما باز غربت می‌کشم جرم من این است که بار محبت می‌کشم

 

من همین در کنج عزلت آخرش می‌بینمت دودمان هجر را بعدش به عزلت می‌کشم

 

مفرد

مادر به اشک روضه مرا داده است شیر

در شیرم آب کرده، ولی سود با من است

 

چشم تو و مشک خالی عباس

به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم

قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم

 

و ما که در پی خورشید نیزه‌ات بودیم

شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم

 

مرهم

یک وقت از ما نوحه و دم را نگیری

سینه‌زنی و شور و ماتم را نگیری

 

خیلی میان روضه‌هایت سود کردیم

یک موقع از ما روضه و غم را نگیری

 

اینکه ما نوکر شدیم از ربنای فاطمه است

خانه‌ای که سردر آن جای چوب پرچم است

چارچوبش تکیه گاه بانویی قامت خم است

 

هم چو سلمان‌ اندرونی رفتن این خانه‌ها

رزق هرکس نیست، حرف محرم و نامحرم است

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×