دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مثل یک مرغ مهاجر

دستمو گرفتی با دستای خالی یادته

بخشیدی من و تو صحنت پر و بالی یادته

 

مثل یک مرغ مهاجر توی آسمون صبح

پریدم کبوترانه با چه حالی یادته

 

چشم‌های تو جنات تحت الانهار

 

اگر به چشم تو لفظ غزال برگردد

به جسم مردۀ شعرم خیال برگردد

 

بدون تو من ازین ماه برنمی‌گردم

اشاره کن به دو ابرو هلال برگردد

 

کدام هندسه ترسیم می‌کند کرمت را

حساب می‌کنم امشب مساحت حرمت را

کدام هندسه ترسیم می‌کند کرمت را

 

کتاب عمر تو را با چه مایه‌ای بنویسم

کدام گوشه نهادم دو دست چون قلمت را

 

چقدر فاصله افتاده بین ابرویت!

نسیم روضه وزیدن گرفته در مویت 

غروب می‌چکد از تارهای گیسویت

 

کجاست جای لبم روی ماه پیشانیت

چقدر فاصله افتاده بین ابرویت!

شایستۀ زیارت شش گوشه نیستم

لبریز آه و ندبه و غم گریه می‌کنم

دلتنگم و به یاد حرم گریه می‌کنم

 

شایستۀ زیارت شش گوشه نیستم

این روزها به حال خودم گریه می‌کنم

 

 

به نام عشق شبی دید هر چه را می‌خواست

خرابه است مکانش ولی صفا دارد سه ساله است ولی عمر عشق را دارد

به قاب کوچک چشمش سرِ به نیزه پر است به من بگو که در این چشم، خواب جا دارد؟

ما را ببر دوباره خدایا به کربلا

 

امشب که محشری شده بر پا به کربلا

ما را ببر دوباره خدایا به کربلا

 

هر سوی دشت روضۀ سربسته‌ای ست باز

هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا

نخواهم گفت

 غم داغ تو را با هیچ کس دیگر نخواهم گفت برایت روضه می‌خوانم ولی از سر نخواهم گفت

اگر از سر بخوانم روضه را این بار چیزی جز هراس خنجر و آرامش حنجر نخواهم گفت

کوتاه سروده
زینب روضه‌خوان است

چه بارانی دو چشم آسمان است

چه طوفانی دل این کاروان است

 

کنار قبر سالار شهیدان

همه جمعند و زینب روضه ‌خوان است

تقدیم به حضرت فاطمۀ صغری (سلام الله علیها)

همره کاروان عاشورا

کرده‌ای هفت شهرغم را طیّ

مادر داغ‌های بی پایان

دختر دردهای پی درپی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×