دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است

گفتند کارتان؟ همه گفتیم نوکریم

چون بار عشق را به سر شانه می‌بریم

 

ما را اگر چه بازی دنیا خراب کرد

اما به لطف روضۀ ارباب بهتریم

 

گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است

این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است

این چشم نیست، چشمه‌ای از حوض کوثر است

 

ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد

چشمی که پای مجلس این روضه‌ها، تر است

از زیر پای زمزمه، زمزم می‌آورد

هر چه بلا که بر سر عالم می‌آورد منّت گذاشته سر ما هم می‌آورد

 

ابر بلا اگر که ببارد زیاد و تند ایوب با وقار دلم کم می‌آورد

هیأت بهشت

صد بار خوانده‌ای و دوباره بخوان کم است  دنیا اگر تمام شود، روضه‌خوان کم است

 

بغضی ز دیده‌ام فوران می‌کند ولی  تشبیه این دو چشم به آتش‌فشان کم است

ورودیه

ارباب روی نوکریِ من حساب کرد با این همه گناه مرا انتخاب کرد

 

هرکس شنید نالۀ حی العزا تا خویش را به روضه رساند شتاب کرد

روضۀ عصر دهم در نظرش معلوم است

 

آسمان است و خسوف قمرش معلوم است

غربت بی حد او از سفرش معلوم است

 

کوله بار سفر آخرتش را بسته

از مناجات و نماز سحرش معلوم است

 

موی آشفته و اوضاع به هم ریخته‌اش

با عبایی که کشیده به سرش معلوم است

مزۀ عشق

زندگی چیز دیگری شده است، تا به نامت رسیده‌ایم حسین!

عشق سوغاتِ کربلاست اگر مزه‌اش را چشیده‌ایم حسین! 

 

هر دلی را به دلبری دادند، هر سری را به سَروَری دادند

ما که هر وقت گفته‌ایم خدا، از خدایت شنیده‌ایم: حسین

شرمنده‌ام برای تنت زیر آفتاب

ای کاش غیر غصه تو غم نداشتیم

ماهی به غیر ماه محرم نداشتیم

 

این داغ سینه سوز تو می‌کشتمان اگر

قلبی به قدر وسعت عالم نداشتیم

 

صـد چـشـمه چـشـم، کوثـر و زمـزم بیـاوریـد

مـردم بسـاط گـریـه و مـاتـم بیـاوریـد

وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید

 

مــردم کتـیبه‌هـای حـسـینیـّه نـزد کیـسـت؟

«باز این چه شورش است که...عالم» بیاورید

پس انداز گریه

در عشق اقتدا به اویس قرن کنیم

این دیده را ز اشک، عقیق یمن کنیم

 

امسال هم تمام پس‌ انداز گریه را

قسمت شده که خرج سیاهی زدن کنیم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×